یافتن پست: #بچه

Mitra Mohebbi
Mitra Mohebbi
دقت کردین ما ایرانیا وقتی بچه هستیم میگن بچه است، نمیفهمه وقتی نوجوان هستیم میگن نوجوانه، نمیفهمه وقتی جوان هستیم میگن جوون و خامه، نمیفهمه وقتی بزرگ میشیم میگن داره پیر میشه، نمیفهمه ... ... ... وقتی هم پیر هستیم میگن پیره، حالیش نیست، نمیفهمه فقط وقتی میمیریم میان سر قبرمون و میگن عجب انسان فهمیده ای بود
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/21 - 21:07
+3
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
يه روز معلم به شاگرداش ميگه: بچه ها بيايد بريم براي اومدن بارون دعا کنيم.

بچه ها میگن: دعاي ما که برآورده نمي شه!

معلم ميگه: چرا؟ دعاهاي شما برآورده مي شه!

بچه ها میگن: اگه دعاي ما برآورده مي شد که تا الان شما صد بار مرده بودین
دیدگاه  •   •   •  1390/12/21 - 19:19
+3
☺SAEED☻
☺SAEED☻
زن سینه‌های برجسته نیست
موی مش کرده
ابروی برداشته
لبانِ قرمز نیست
زن لباسِ سفید
... شب با شکوه عروسی
بوی خوشِ قرمه سبزی
هوسِ شب‌های جمعه
قرار‌هایِ تاریکی‌ ، کوچه پشتی‌، تویِ یک ماشین نیست
زن خون ریزی
کمر دردِ ماهانه
پوکی استخوان
یک زنِ پا بماه
حال تهوع
استفراغ
درد‌های زایمان
مادر بچه‌ها نیست
زن عصایِ روز‌های پیری
پرستار ، وقتِ مریضی
رفیقِ پای منقل
مزه بیار عرق دوره‌های دوستانه نیست
زن
وجود دارد
روح دارد
قدرت
جسارت
پا به پای یک مرد ، زور دارد
عشق
اشک
نیاز
محبت
یک دنیا آرزو دارد
زن ... همیشه ... همه جا ... حضور دارد
و اگر تمام اینها یادت رفت
تنها یک چیز را به خاطر داشته باش
که هنوز هیچ مردی پیدا نشده
که بخواهد در ایران
جایِ یک زن باشد
دیدگاه  •   •   •  1390/12/21 - 18:44
+6
benyamin
benyamin
عشق یه سم شیرینه بدون نسخه کسی که دوسش داری مصرفش نکن از دست بچه ها دور نگهش دار و در محل تاریک ازش مواظبت کن
دیدگاه  •   •   •  1390/12/21 - 16:22
+3
OMiD
OMiD
عنايت قرار مي دادم.
رسيدم نزديكش كه بهم گفت: ميخواستم يه كار كوچيكي برام انجام بديد. من كه حسابي جا خورده بود گفتم خواهش مي كنم در خدمتم.

سوار شديم رفتيم به سمت خونه ش. تو راه هي با خودم مي گفتم با قيافه اي كه اين خانم داره هيچي بهم نده حداقل شصت، هفتاد تومن رو بهم ميده! آخ جون عجب نوني امروز گيرم اومد. ديدي گفتم امروز كارم مي گيره؟ حالت جا اومد داداش؟! (مكالمت دروني ايشان است اينها!)

وقتي رسيديم خونه بهم گفت آقا يه چند لحظه منتظر بمونيد لطفا.
بعد با صداي بلند بچه هاشو صدا كرد: رامتين! پسرم! عسل! دختر عزيزم!
بيايد بچه ها كارتون دارم!
پيش خودم مي گفتم با بچه هاش چي كار دار ديگه؟ البته از حق نگذريم بچه هاش هم مودب بودن هم هلو!!

بچه هاش كه اومدن با دست به من اشاره كرد و به بچه هاش گفت: بچه هاي گلم اين آقا رو مي بينيد؟ ببينيد چه وضعي داره! دوست داريد مثل اين آقا باشيد؟ شما هم اگر درس نخونيد اينطوري مي شيدا! فهميديد؟! آفرين بچه هاي گلم حالا بريد سر درستون!

بچه هاش هم يه نگاه عاقل اندر احمقي! به من انداختن و گفتن چشم مامي جون! و بعد رفتند.

بعد زنه بهم گفت آقا خيلي ممنون لطف كرديد!
2 دیدگاه  •   •   •  1390/12/21 - 09:08
+2
ramin
ramin
بچه ها من رفتم شب همگی خوش
{-41-}{-22-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/21 - 00:58
+4
ramin
ramin
اگه بچه ها لیوان بشکنن : ای دست و پا چلفتی ...
-اگه مامانه بشکنتش : قضا بلا بود
-اگه باباهه بشکنتش : این لیوان اینجا چیکار میکنه...!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/21 - 00:48
+8
Mitra Mohebbi
Mitra Mohebbi
shabetoon naz!
11 دیدگاه  •   •   •  1390/12/21 - 00:33
+6
Tiam Mohseni
Tiam Mohseni
مامانه به بچه هه میگه میدونم شیطون گولت زد موهای خواهرتو کشیدی! بچه هه میگه آره ولی لگدی که زدم تو شیکمش ابتکار خودم بود!!!
{-18-}
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/21 - 00:15
+6
Tiam Mohseni
Tiam Mohseni
یادتونه سر کلاس تخته پاک کن رو خیس میکردیم میکشیدیم رو تخته فکر میکردیم خیلی تمیز شد بعد که تخته خشک میشد میدیدم چه گندی زدیم...{-16-}
{-18-}
2 دیدگاه  •   •   •  1390/12/21 - 00:09
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ