یافتن پست: #بچه

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دختر همسایون 6 سالشه. دستشو زده به کمرش با عشوه میگه: دلت بسوزه واسم خواستگار اومده.
بهش میگم آخه بچه تو اصلا میدونی خواستگار چیه؟ در اومده میگه آره یه موجوده کثیفه که میاد میوه های گرونو میخوره، میره و دیگه پیداش نمیشه.
من دیگه حرفی ندارم...
دیدگاه  •   •   •  1393/05/17 - 17:18
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه ماشین لوکس شاسی بلند دیدم که سانروفشو باز کرده بود،
و ۲ تا بچه سرشونو آورده بودن بیرون مث چی حال میکردن،
یاد بچگی های خودم افتادم همچنین حسی رو پشت وانت تجربه میکردیم
2 دیدگاه  •   •   •  1393/05/17 - 17:10
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥




آقا مرده برای بچش تبلت خریده بچهه تبلتو انداخته تو وان حموم
واسه اینکه تو روحیه بچش تاثیر منفی نزاره چیزی نگفته
حالا ما یه روز خط کش بابامونو بردیم مدرسه ازمون کش رفتن.
کل بزرگای فامیل اومدم پیش بابامون وساطت کردن تا بابامون تو خونه راهمون داد.

دیدگاه  •   •   •  1393/05/17 - 14:40
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥





کودکی شش ساله مادرش را بر روی تخت بیمارستان دید و دکترش گفت تا چند وقت دیگر زنده نمی ماند ...
کودک سوال کرد چند وقت دیگر ؟
دکتر گفت پاییز ...
بچه گفت پاییز یعنی چه روز ؟
دکتر گفت وقتیکه برگهای درختان می ریزد ...
بچه خانه آمد و نخ و سوزن برداشت، رفت تا تمام برگ های شهر را به درختان بدوزد ...



دیدگاه  •   •   •  1393/05/14 - 20:20
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دیشب ساعت ۳شب بابام اومده بالا سرم بیدارم کرده میگه : پسرم پسرم !
من : هوووم ؟؟
بابام : بابا بیداری ؟
من : آره بابا دارم تنیس رو میز بازی میکنم.
بابام : زهرمار مگه من باهات شوخی دارم ؟
من : پدر من خو ساعت ۳ بیدارم کردی میگی مگه خوابی ؟
بترس از روز رستاخیز ، بترس از آتش دوزخ !
بابام : بابا خوابم نمیبره بیا با هم شطرنج بازی کنیم !
من : ای خدااااااااااا
حالا داشتیم بازی میکردیم سربازو هفت هشت خونه تکون داد…
من : بابا اون سربازه مازراتی نیست که اینجور میرونیش ؟!
بابام : هزار بار گفتم احترام بزرگترت رو داشته باش ،
پاشو گمشو بیرون میخوام بخوابم بچه سوسول ؛
کسی که جنبه تقلب رو نداره اصلا باهاش بازی نمیکنم !!!
دیدگاه  •   •   •  1393/05/14 - 20:14
+5
مهسا
مهسا

ی لحظه گوش کن خدا؛
جدی میگم...
ن بچه بازی ن ادا و اطوار،
تو این دنیا...
حال خیلی ها اصلا خوب نیست!
ی دستی ب زندگیشون بکش..
لطفـــــــــآ



1 دیدگاه  •   •   •  1393/05/14 - 20:05
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بچه ها با این تعریفایی که من از بهشت شنیدم

(حوری و نوشیدنی و باغ و ...)

خودمم بخوام بابام نمیذاره بیام.....

شما برید بهتون خوش بگذره ...!

:(
دیدگاه  •   •   •  1393/05/13 - 14:48
+4
korosh
korosh



ایمان موسوی هم اشفاگری کرد: دوست خانوادگی قلعه نویی 50 میلیون تومان از من پول گرفت!



 

پرسپولیس نیوز :  ایمان موسوی می گوید:«گفتند 6 میلیون چکم را پاس کن، در دربی فیکس هستی!»



نزدیک به یک سال و اندی سکوت و ناگهان شکستن آن. سکوتی که وقتی می شکند در آن حرف های مهمی نفهته است. حرف از ایمان موسوی است و ناگفته های «کوچکی» که از دوران حضورش در استقلال به زبان می آورد. او بعد از مصاحبه جنجالی جواد نکونام، لب به سخن می گشاید و حرف هایی می زند که می تواند در تاریخ فوتبال ایران بسیار مهم و به یادماندنی باشد.


 


او ماجرای پولی را تعریف می کند که نکونام کدهایش را داده بود؛ پولی که دوست نزدیک امیر قلعه نویی در استقلال از او گرفته بود. موسوی داستان هایی تعریف می کند که می گوید بخش کوچکی از آن اتفاقات هستند. از شبی می گوید که در بیمارستان بستری شد و تا مرگ رفت اما استقلالی ها سراغش نیامدند. این شما و این مصاحبه ای جنجالی از بازیکنی که روزهای تلخی را در استقلال سپری کرد.


 


جواد نکونام روز گذشته با خبرورزشی مصاحبه ای انجام داد و غیرمستقیم از اتفاقاتی که برای تو در استقلال رخ داد، حرف زد. دوست داریم از زبان تو صحت این ماجراها را بشنویم.


اول از همه بگویم برای من استقلال یعنی عشق. روزی که بازیکن این تیم شدم، انگار به تمام آرزوهای زندگی ام رسیده ام. بازی در تیمی که خیلی بازیکن بزرگ داشته و هرکسی شانس بازی در آنجا نصیبش نمی شود. مخصوصا امیر قلعه نویی من را خواسته بود. همیشه آرزو داشتم در این تیم بازی کنم، پس وقتی به آنجا رفتم انگیزه بسیاری داشتم. همه چیز از اولین مسابقه ای شروع شد که برای مقابل گهر گل زدم و خبرنگاری پرسید تو خیلی پاچه خواری امیر قلعه نویی را می کنی. کسی که من را می شناسد می داند علاقه ام را پنهان نمی کنم. اگر حرفی می زنم از روی علاقه است. همانجا گفتم من احتیاجی به پاچه خواری ندارم، با بازی کردن خودم را نشان می دهم. این حرف ها باعث شد تا برایم اتفاق تازه ای بیفتد. یک جورهایی می توانم بگویم روزهای تلخ من از همانجا شروع شد. در بازی بعدی مقابل آلومینویم هم گل سه امتیازی زدم ولی در بازی ساپیا نیمه اول تعویض شدم و بعد از آن رفتارها عوض شد. دیگر خبری از آن تماس ها نبود که ایمان جان ما تو را دوست داریم و می خواهیم به استقلال بیایی. دومین مشکل من در استقلال، داشتن یک ماشین خوب بود. خیلی ها فکر می کنند فوتبالیست ها آدم های ثروتمندی هستند. وقتی با آن ماشین به تمرین استقلال رفتم بعضی ها فکر کردند من بچه پولدارم در حالی که نمی دانستند همان ماشین را قسطی خریده ام و پول زیادی ندارم. هر چه از نفت تهران گرفته بودم، سرمایه زندگی ام بود.


کمی داستان را باز می کنی؟ جواد نکونام از پولی حرف زد که یکی از نزدیکان امیر قلعه نویی از تو گرفته است.


بعد از جدایی از نفت، تمام سرمایه ام 50 میلیون تومانی بود که از ته مانده قراردادم باقی مانده بود. ماشینم را قسطی گرفته بودم و باید قسطش را می دادم. اتفاقا رنگ ماشینم به عشق استقلال آبی بود.یکی از نزدیکان قلعه نویی که فکر می کرد چون چنین ماشینی سوار می شوم، پس پولدار هستم. و به من گفت چرا پولت را در بانک گذاشته ای،

آخرین ویرایش توسط korosh در [1393/05/8 - 13:53]
2 دیدگاه  •   •   •  1393/05/8 - 13:52
+1
-2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥




طرف با اسم مهسا جووون اومده تو یه گروه، میگه :
من مشکل کامپیوتری دارم میشه کمکم کنید ؟
سی چهل نفر راهنماییش کردن کلی هم لایک گرفت !
مشکلش که حل شد گفت :
.
.
.
.
.
بچه ها … دمتون گرم !
اسمِ من عباسه ، نوکرم که مشکلمو حل کردین ،
اول با اسم خودم اومدم ، هیشکی جوابمو نداد :|

دیدگاه  •   •   •  1393/05/7 - 16:39
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
[ ] یه عطر یا ادکلن بسازن که بوی گردن بچه سه چهار ماهه بده لدفا [ ]
دیدگاه  •   •   •  1393/05/5 - 19:57
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ