یافتن پست: #بچه

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
غضنفر میره مدرسه دنبال بچش "علی اصغر"
میره طبقه ی اول، می بینه یه تابلو زدن كه روش نوشتن:
محل نگهداری دانش آموزان با استعداد
از مسئولش می پرسه: آقا بچه ما اینجاس؟
طرف میگه: نه داداش
میره طبقه ی دوم، می بینه یه تابلو زدن كه روش نوشتن:
محل نگهداری دانش آموزان متوسط. میبینه بچش اونجاهم نیست
میره طبقه ی سوم، می بینه یه تابلو زدن كه روش نوشتن:
محل نگهداری دانش آموزان خنگ، كودن، كم حافظه !
با خودش می گه حتما همینجاس. میبینه بچش اونجا هم نیست
میره طبقه ی چهارم، می بینه یه تابلو زدن كه روش نوشتن:
محل نگهداری علی اصغر !!:|
دیدگاه  •   •   •  1393/03/25 - 20:35
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﻣﻨﻮ ﺩﺯﺩﯾﻦ
ﺑﻌﺪ ﺩﺯﺩﻩ ﺯﻧﮓ ﺯﺩ ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎﻡ ،ﺑﺶ ﮔﻒ ::
ﺍﮔﻪ ﺑﭽﻪ ﺍﺕ ﺭﻭ ﻣﻴﺨﻮﺍﻱ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﻣﻠﻴﻮﻥ ﺑﺪﻩ ﺗﺎ ﺍﺯﺍﺩﺵ ﻛﻨﻴﻢ
ﺑﺎﺑﺎﻡ ﮔﻔﺖ ﺑﻬﺶ ﺍﺏ ﻣﻴﺪﻳﻦ
ﺩﺯﺩﻩ ﮔﻔﺖ ﺍﺭﻩ
ﮔﻔﺖ ﺑﻬﺶ ﻏﺬﺍ ﻣﻴﺪﻳﻦ
ﺩﺯﺩﻩ ﮔﻔﺖ ﺍﺭﻩ
ﮔﻔﺖ ﺟﺎﻱ
ﺧﻮﺍﺏ ﺩﺍﺭﻩ
ﺩﺯﺩﻩ ﮔﻔﺖ ﺍﺭﻩ
ﮔﻔﺖ ﭘﺲ ﺑﻴﺎﻳﻦ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﺷﻢ ﺑﺒﺮﯾﻦ
ﻫﯿﭽﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺩﺯﺩﻩ ﺑﺮﺍﻡ ﺁﮊﺍﻧﺲ ﮔﺮﻓﺖ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻡ ﺧﻮﻧﻪ
ﺗﺎﺯﻩ ﭘﻮﻟﺸﻢ ﺣﺴﺎﺏ ﮐﺮﺩ
دیدگاه  •   •   •  1393/03/25 - 20:27
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تماشاچی‌ های ایران توی جام جهانی یه مشت مصرف کننده‌ ی چای احمد و برنج محسن
و تلویزیون صنام و یخچال فریزر امرسان هستن
بچه ها مچکریم :|
دیدگاه  •   •   •  1393/03/24 - 17:12
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







بچه ها مچکریم !!!






3 دیدگاه  •   •   •  1393/03/24 - 14:55
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
با بچه های فامیل دور ننه بزرگم جمع شده بودیم ننه داشت از قدیما میگفت، همینطوری که تعریف میکرد یه دفه زل زد تو چشم یکی از نوه هاش و پرسید: عزیزم مگه عقد کردین؟؟ با تعجب جواب داد نه!! ننه روشو برگردوند و اخمی کرد و زیر لب گفت: یاد اون زمون بخیر تا کسی خونه شوهر نمیرفت نه ابرو بر میداشت نه سرخاب سفیداب میکرد!! سریع رفتم نشستم کنار همون کسی که ننه ازش سوال کرده بود،،توی گوشش گفتم: تا ننه نفهمیده پسری بلند شو برو بیرون!!!
دیدگاه  •   •   •  1393/03/24 - 12:19
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
I'm boy of lake,
I'm 7colors snake,
I'm not afraid of anyone,
because i'm end of streak
ترجمه:
موبچهٔ شطم،
مو مار هفت خطم،
ز كس نمیترسم،
مو آخر خطم

اره باااااااااو اینجوریاس
دیدگاه  •   •   •  1393/03/23 - 14:44
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







بچه ها اسم این ماشینه چیه






2 دیدگاه  •   •   •  1393/03/23 - 12:42
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بچه بودم شبها تو رختخوابم با خدا حرف میزدم بعد چشامو می بستم و میگفتم حالا تو حرف بزن !!!
نه واقعا انتظار زیادی بود که دو کلمه حرف میزدی با یه بچه تنها ؟
دیدگاه  •   •   •  1393/03/21 - 22:28
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







رفیقم رفته دانشگاه کیش

می گم چطوریه؟
.
.
.
.
.
می گه حاجی اینجا با یه سری ماشین هایی بچه ها میان دانشگاه

که من تو نید فور اسپید پولم بهشون نمی رسه !

خخخخخخخخ






دیدگاه  •   •   •  1393/03/21 - 22:11
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یکی از سخت ترین کارای این دوره و زمونه اینه که
بدونی چه جوری با یه بچه رفتار کنی که بهت فحش نده !
دیدگاه  •   •   •  1393/03/20 - 18:37
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ