♥ نگار ♥
ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﻪ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﯾﯿﻢ ﮔﻔﺘﻦ ﺑﺮﻭ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ “ ﻋﻤﻪ ﯼ ﻋﻄﺎﺭ” ﺗﺤﻘﯿﻖ ﺑﻨﻮﯾﺲ
, ﮐﻞ ﻓﺎﻣﯿﻞ ﺭﻭ ﺑﺴﯿﺞ ﮐﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ “ ﻋﻤﻪ ﯼ ﻋﻄﺎﺭ” ﻣﻄﻠﺐ ﺟﻤﻊ ﮐﻨﻦ,
ﺁﺧﺮﺷﻢ ﺑه هﯿﭻ ﺟﺎ ﻧﺮﺳﯿﺪﯾﻢ ! ﺍﺻﻼ ﻫﯿﭻ ﻣﻨﺒﻌﯽ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﭘﺪﺭﯼ ﻋﻄﺎﺭ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯽ ﺷﺪ …... ﺯﻥ ﺩﺍﯾﯿﻢ ﺭﻓﺘﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﺗﺤﻘﯿﻘﯽ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﯿﺪﯾﻦ !
ﻋﻤﻪ ﯼ ﻋﻄﺎﺭ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺩﺭﺩ ﺑﭽﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻩﺁﺧﻪ! ؟
ﻣﺪﯾﺮ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻫﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺧﺎﻧﻢ !!!!!!ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﺍﺻﻼ “ ﻋﻤﻪ ﯼ ﻋﻄﺎﺭ” ﻧﺒﻮﺩﻩ “ ﺍﺋﻤﻪ ﯼ ﺍﻃﻬﺎﺭ ” ﺑﻮﺩﻩ |:
♥ نگار ♥
تهوع آورترین سوالهای فامیلی
کودکی:مامانتو بیشتر دوست داری یا باباتو
مدرسه: معدلت چند شد؟
دانشجویی:درست کی تموم میشه؟
بعدر از درس:چرا ازدواج نمیکنی؟
یعد از ازدواج:چرا بچه دار نمیشین
بعد از بچه:این بچه قیافهش به کی رفته؟
♥ نگار ♥
بچه که بودم یه بار مامانم خواست منو تنبیه مدرن کنه
منو تو انباری زندونی کرد منم اون تو شروع کردم به آواز خواندن با صدای بلند
یهو دیدم در باز شد مامانم با لوله جاروبرقی اومد دوباره منو تنبیه سنتی کرد!
♥ نگار ♥
كبوترلب تنگ ماهی نشسته بود، گفت: سقف قفست شكسته چرا فرارنمیكنی؟
ماهی باچشمهای قشنگش نگاهی نافذ به كبوتركرد ومعصومانه گفت: واسه پدر مادرت متأسفم با این بچه تربیت کردنشون!
♥ نگار ♥
با بچه های فامیل دور ننه بزرگم جمع شده بودیم ننه داشت از قدیما میگفت،
همینطوری که تعریف میکرد یه دفه زل زد تو چشم یکی از نوه هاش و پرسید:
عزیزم مگه عقد کردین؟؟ با تعجب جواب داد نه!! ننه روشو برگردوند و اخمی کرد و زیر لب گفت: یاد اون زمون بخیر تا کسی خونه شوهر نمیرفت نه ابرو بر میداشت نه سرخاب سفیداب میکرد!!
سریع رفتم نشستم کنار همون کسی که ننه ازش سوال کرده بود،،توی گوشش گفتم: تا ننه نفهمیده پسری بلند شو برو بیرون!!!