رفتم پرینتر قیمت کنم یه بچه ی ۱۴ساله با باباش اومده بود به یارو می گفت :
Autodesk Maya که بهم دادین مشکل داره ، ورژن جدیدش رو ندارین ؟ محیط Google Android Studio رو دوست ندارم خیلی بچگانه س و ساده ، چیز دیگه ای ندارین ؟
اومدم خونه توی گوگل جستجو کردم تا فهمیدم اینا چی هستن !!!
خدا میدونه من تا سن ۱۴سالگی بزرگترین دغدغه ی تکنولوژیکیم این بود که چجوری می تونم هم زمان رنگ قرمز و آبی این خودکار چند رنگه هارو بدم پایین …

همه آدم‌ها با هم برابرند ، اما پول‌دارها محترمترند .
همه آدم‌ها با هم برابرند ، اما دخترها پرطرف‌دارترند .
همه آدم‌ها با هم برابرند ، اما بچه‌ها واجب‌ترند .
همه آدم‌ها با هم برابرند ، اما خانم‌ها مقدم‌ترند .
همه آدم‌ها با هم برابرند ، اما سیاه‌ها بدبخت‌ترند و سفیدها برترند...
البته تبعیضی در کارنیست .
در کل همه آدم‌ها با هم برابرند ، اما بعضی‌ها برابرترند..

پدر آمد از راه
دست هایش #خالی
کودکان چشم به دستان #پدر…
سفره خالی را #پدر از پنجره بیرون انداخت
سفره #قلبش را
... ... #بار دیگر گسترد!
بچه ها آن #شب هم
مثل دیگر #شبها
یک #شکم #سیر #محبت خوردند

به فکر کودکان گرسنه هم باشیم" title="" />

خودکارتو گم کنی = خودکار نداری

خودکار نداشته باشی = جزوه نداری

جزوه نداشته باشی = درس نمی خونی

درس نخونی = پاس نمیشی

پاس نشی = مدرک نمی گیری

مدرک نگیری = کار گیرت نمیاد

کار نداشته باشی = پول نداری

پول نداشته باشی = غذا نداری

غذا نداشته باشی = لاغر مردنی میشی

لاغرمردنی بشی = زشت میشی

زشت بشی = عاشقت نمیشن

عاشقت نشن = ازدواج نمیکنی

ازدواج نکنی = بچه نداری

بچه نداشته باشی = تنهایی

تنها باشی = افسرده میشی

افسرده بشی = مریض میشی

مریض بشی = میمیری

.

.

.

.

پس حواست باشه خودکارتو گم نکن وگرنه میمیری...

بچه ها من رفتم خوش گذشت امشب که کنارتون بودم
شب خوبی داشته باشین خدافظ

به یارومیگن بچه هات به سن تکلیف رسیدن؟؟
میگه اره خدارو شکر هم سیگار میکشن هم فحش مادر بلد شدن........

بچه که بودم تو خونه فوتبال بازی میکردم ؛ برای اینکه حس فوتبال و بازی استادیومی بهم منتقل بشه و آرمانهای ورزش حفظ بشه رو فرش تف میکردم

کلافه ام...اندازه غربت زنی ک دلش بغل کردن بچه اش رامی خواهد...امادست ندارد...

آدم بمیره ازین سوتی ها نده
بعد از سالها یکی از دوستای قدیمیمو تو خیابون دیدم،
کلی باهم حرف زدیم تا رسیدیم به اینجا که:
گفتم: خب الان مشغولِ چه کاری هستی؟
گفت:یه مغازه زدم ولی راضی نیستم
دوست دارم خشکبار فروشیش کنم، کلی سود داره
اما صاب مغازه راضی نیست، میگه کلاسِ مغازه رو میاری پایین!!
گفتم:تف به ذاتِ خرابش، لابد از این تازه به دوران رسیده هاس.
غمت نباشه، یکی از بچه ها یه جای تووپ داره واست ردیفش میکنم،
هرچی حال کردی بریز توش، صاب مغازه هم زنشو بزاره پشتِ ویترین
کلاسِ مغازه ش بره بالا….
گفت: صاب مغازه بابامه …!

اون بچه مردمی که همیشه پدر [!]ن ازش تعریف میکنن

و بهتون سرکوفتشو میزنن، منم !

حلااااااال کنید