یافتن پست: #تاکسی

*elnaz* *
*elnaz* *
توی تاکسی نشسته بودم خانوم کناریم گفت : اقا هر جا ممنون باشید پیاده میشم..{-15-}
دیدگاه  •   •   •  1392/05/11 - 01:37
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تو تاکسی داشتم پیامک میزدم یه بابایی کلشو کرده بود توی گوشیم در اون سطح که دیگه خودم نوشته های گوشیم رو نمیدیدم خیلی عادی تایپ کردم : « کلتو بکش کنار پدرســـگ » یارو ریلکس روشو کرد اونور..! کلاً به نظر من باس با این حرکات فرهنگی جامعه رو اصلاح کرد..!
3 دیدگاه  •   •   •  1392/05/6 - 16:01
+4
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
دیروز تا تو تاکسی نشستم دیدم دوست پدرم عقب تاکسی نشسته،به روی خودم نیاوردم که دیدمش<img src=" />.5 دقیقه بعد اومد کرایه رو حساب کنه و گفت: آقا 2 نفر حساب کنین لطفا<img src=" />!من بسی خجالت زده دستشو گرفتم و کلی باهاش کُشتی گرفتم که:توروخدا شرمنده نکنین<img src=" /><img src=" />!آخه این چه کاریه و این حرفا...بعد اینکه پولو داد دوباره یک کرایه دیگه هم حساب کرد و گفت:این هم مال این آقا{-95-}!تازه فهمیدم دفعه ی اول کرایه ی خودش و پسرش رو حساب کرده بود ..!<img src=" /><img src=" />

 


دیدگاه  •   •   •  1392/05/5 - 16:25
+7
saman
saman
در CARLO
 یه بار که سوار تاکسی شده بودم درست کنار در سمت راست نشسته بودم و مسافر بغل دستیم میخواست پیاده بشه ، منم پیاده شدم که اون بتونه پیاده بشه ، بدشم بدون توجه به این که کسی کنارمه دوباره سوار شدم ، چون یه خورده هم تو فکر بودم دیگه زیاد به اطرافم نگاه نمیکردم، خواستم درو ببندم که دیدم در بسته نمیشه بازم بدون اینکه نگاه کنم دوباره درو بستم که دوباره بسته نشد برای بار سوم که عصبانی شدم خیلی محکم درو بستم که این دفعه بسته شد!!! به در که نگاه کردم دیدم یه پیرمرده که داره هاج و واج به من نگا میکنه! نگو هی میخواسته سوار بشه من نمیزاشتم سوار بشه!!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 12:52
+3
saman
saman

دقت کردین وقتی کسی تو تاکسی کنار آدم روزنامه میگیره دستش ، مطلبش هرچی که باشه خوندنش تا سر حده مرگ جالب میشه ؟


.


 دقت کردین وقتی تو خونه تنهایین ، از شیر حموم گرفته تا یخ ساز یخچال دست به دست هم میدن تا بترسی ؟


.


 دقت کردین همیشه سطح مسابقات از نظر کسی که قهرمان شده بسیار بالا بوده ؟

دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 12:20
+5
saman
saman
در CARLO
فرق تاکسی قدیم و جدید

دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 11:46
+6
sahar
sahar
ﺻﺮﻑ ﻧﻈﺮ ﺍﺯﻭﻥ ﺁﻗﺎﯾﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﮐﻢ
ﻣﻮﻧﺪﻩ ﺑﺸﯿﻨﻦ ﺭﻭ ﭘﺎﺕ ﯾﻪ ﻋﺪﻩ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﻫﻢ ﻫﺴﺘﻦ
ﻣﯿﺮﻥ ﻣﯿﭽﺴﺒﻦ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮﻩ ﺩﺭ |:
ﻋﺎﺩﻡ ﺩﻟﺶ ﻣﯿﺨﺎﺩ ﺑﮕﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﺎﺵ ﺩﯾﮕﻪ
ﺍﻭﻧﻘﺪﻡ ﻧﻤﯿﺨﺎﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻓﺸﺎﺭ ﺑﯿﺎﺭﯼ!
... ﻋﺮﺿﻢ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺘﻪ ﮐﻪ : ﺟﻨﺎﺏ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ
ﻫﺴﺖ ﺑﻪ ﺍﺳﻢ ﺗﻌﺎﺩﻝ !!
ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻧﻤﯿﺨﻮﺭﻣﺖ ﻣﺜﻪ ﺑﭽﻪ ﻋﺎﺩﻡ ﺳﺮ ﺟﺎﺕ
ﺑﺸﯿﻦ |:
ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﺣﺪ ﻭ ﺣﺪﻭﺩ ﺧﻮﺩﺗﻮ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﮐﻨﯽ
ﺧﻌﻠﯽ ﻫﻢ ﻣﻤﻨﻮﻥ ! ﻭﺍﻻ
{-33-}{-25-}
دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 00:25
+7
saman
saman
در CARLO
یکی دیگه از فانتزیام اینه :

سوار یه پیکان تاکسی بشم ، یه تراول ۵۰ تومنی تا نخورده رو بدم به راننده …

راننده بگه آقا یه نفرید ؟؟؟

منم یه کم مکث کنم و با یه لبخند معنی دار بگم : خیلی وقته …

بعدش پیاده بشم و تو افق حرکت کنم !

راننده هم از پشت صدام بزنه آقا … آقا … آقا ، بقیه پولتون !!!

منم کُتمو بندازم رو دوشمو بی توجه به راننده تو تاریکیا محو بشم …
دیدگاه  •   •   •  1392/05/1 - 17:45
+5
saman
saman
در CARLO
 یه بار تو تاکسی از سر حجب و حیا، خودمو چسپوندم به در تا نخورم به دختره
 دختره گفت: آقا این مسخره بازی ها چیه درست مثل آدم بشین دیگه!
 آدم نمیدونه باید چیکار کنه !
دیدگاه  •   •   •  1392/04/29 - 16:43
+6
saman
saman
در CARLO
گفتگوی کاملاً جدی بین دو دختر در تاکسی:
اولی: مربی تئاترمون قبلاً دستش تومور داشته
دومی: تومور مغزی؟!
اولی: نمی دونم … اونشو نگفت! :|
دیدگاه  •   •   •  1392/04/25 - 17:31
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ