من پذیرفتم که عشق افسانه نیست
این دل درداشنا دیوانه نیست
میروم شاید فراموشت کنم
با فراموشی هم اغوشت کنم
میروم از رفتن من شاد باش
از عذاب دیدنم ازاد باش
گرچه تو تنهاتر از ما میروی
ارزو دارم ولی عاشق شوی
ارزو دارم بفهمی درد را
تلخی برخوردهای سرد را
میرسد روزی که بی من
لحظه ها را سر کنی
میرسد روزی که مرگ عشق را باور کنی...
زندگي يعني دختر بي خونه اي كه دربست پا ميده !
روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد
کامم از تلخی غم چون زهر گشت
بانگ نوش شادخواران یاد باد
گر چه یاران فارغند از یاد من
از من ایشان را هزاران یاد باد
کوشش آن حق گزاران یاد باد
گر چه صد رود است در چشمم مدام
زنده رود باغ کاران یاد باد
راز حافظ بعد از این ناگفته ماند
ای دریغا رازداران یاد باد
وه که بازم فلک انداخت به غوغای دگر
من به جای دگر افتادم و دل جای دگر
یک دو روز دگر از لطف به بالین من آی
که من امروز دگر دارم و فردای دگر
گوییا تلخی جان کندن من خواست طبیب
که بجز صبر نفرمود مداوای دگر
پا نهم پیش که که نزدیک تو آیم لیکن
از تحیر نتوانم که نهم پای دگر
با من آن کرد به یکبار تماشای رخت
که مرا یاد نیاید ز تماشای دگر
اگر این است پریشانی ذرات وجود
کاش هر ذره شود خاک به صحرای دگر
بی تو مهتاب شبی، باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانه ی جانم، گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید،
عطر صد خاطره پیچید
یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه، محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست بر آورده به مهتاب
شب وصحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
یادم آید گفتی:
"که از این عشق حذر کن!
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب آیینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا، که دلت با دگران است.
تا فراموش کنی، چندی ازین شهر سفر کن"
با تو گفتم: " حذر از عشق؟ ندانم
سفر از پیش تو، هرگز نتوانم،
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم، نتوانم."
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب، ناله ی تلخی زد و بگریخت...
یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم، نرمیدم.
رفت در ظلمت غم، آن شب و شبهای دگر هم
نگرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نکنی دیگر از آن کوچه گذر هم
بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم..