یافتن پست: #تلخ

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تلخترین حرف: دوستت دارم اما …

شیرین ترین حرف: … اما دوستت دارم

به همین راحتی جابه جایی کلمات، زندگی را دگرگون میکند!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 14:47
+4
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
لعنت به آن بوسه ای که شیرینی اش تلخ ترین خاطره ام شد ...

در نبودت 
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 00:37
+5
*elnaz* *
*elnaz* *
ته ریش
ادکلن تلخ
بازوی عضله ای
قد بلند
پیراهن چهار خونه
استین تا خورده
یقه باز
اووووووف,یه صلوااااااات محمدی ختم کنید{-7-}{-29-}
1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 00:04
+5
saman
saman
در CARLO
احساس میکنم سیاهی و زشتی چهری اطرافیانم را پوشانده است..احساس میکنم ظلمت سیاهی خیانت دروغ تباهی تا آنجا در قلب اطرافیان و دوستانم فرو رفته است که به شاهرگ هایشان نیز رسیده است.خداوندا!این سرنوشتی که برای رقم خورده است آنچنان تلخ است که دلم می خواهم از ته دل فریاد بزنم و به آن لعنت بفرستم
دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 16:25
+2
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

من پذیرفتم که عشق افسانه است
این دل درد آشنا دیوانه است

می روم شاید فراموشت کنم

با فراموشی هم آغوشت کنم
می روم از رفتن من شاد باش

از عذاب دیدنم آزادباش
گر چه تو تنها تر از ما می روی
آرزو دارم ولی عاشق شوی
آرزو دارم بفهمی درد را تلخی بر خوردهای سرد را


X
دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 11:58
+6
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

شاعر سکوت کرد به آخر رسیده بود

از قله های عشق به بستر رسیده بود

 از خود گریخت رفت به هر ﮐس که سر کشید

 تنها به یک نبودن دیگر رسیده بود 

برگشت خاطرات خودش را مرور کرد

 دوران تلخ شاعریش سر رسیده بود

 هی سعی کرده بود شروعی دوباره رااز هر چه بد که بود به بدتر رسیده بود

 جرأت نداشت باز کند پوچ محض را

 تنها دویده بود و به یک در رسیده بود 

تعبیر عکس داد سرانجام مرد را

 خواب کلاغ که به کبوتر رسیده بود

 از دشمنان صراحت شمشیر زهر دار 

از دوستان صداقت خنجر رسیده بود

 از زن که علت همه ی هیچ مرد بود

 تنها عذاب و رنج مکرر رسیده بود

 شاعر هنوز آنور دنیا ادامه داشت

 هر چند زن به مصرع آخر رسیده بود

دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 11:45
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
این روزها تلخ می گذرد ، دستم می لرزد از توصیفش !
همین بس که :
نفس کشیدنم در این مرگِ تدریجی، مثل خودکشی است ،با تیغِ کُند.
دیدگاه  •   •   •  1392/05/11 - 13:21
+2
be to che???!!
be to che???!!


 


پاندا : تنبل و تکون نخورتعجب




طاووس : به خودشون مينازن و بسيار بد صدا هستند




گربه : لوس و وحشي




سگ : باوفا و پاچه گير(البته قسمت اول زياد صادق نيست)




گاو : گنده و بد تيپ




گوسفند : احمق و زبون نفهم




خر : اين حيوان تمام خصوصياتش با پسر ها يکيست  




گرگ : آدم خوار 




روباه : مکار و حيله گر 




جغد : شبها براي شکار دخترا بيدار مي مونن




اسب : نجيب و سر به زير (البته اين نسل منقرض شده )




قورباغه : براي پيدا کردن جفت در سمفوني شماره دادن با هم رقابت مي کنند




خرس : براي ترساندن افراد معمولا عربده کشي مي کنند




کلاغ : ميرينن تو هر چيز و هر کار




لاک پشت : همه کاري رو يک سال طول ميدن


 


ميمون : مرتب از اين شاخه به آن شاخه مي پرند (البته در زمينه ي gf)


 


موش : کثيف و چندش آورسبز


 


انسان : آن ها هيچ شباهتي با انسان ندارند و تنها در خيالات خويش به انسان بودن فکر مي کنند.




 آقاپسراي محترم اگه خيلي سرخ شديد يه دوش آب سرد را پيشنهاد مي کنم

8 دیدگاه  •   •   •  1392/05/11 - 02:38
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
از تنهایی‌های بزرگ و بی‌ژرفا
از غم‌های عمیق و بی‌اساس.
از اندوه‌هایی که می‌فشرند
گلوگاهش را.
از رویاهای متکثر در بی‌زمانی.
از پرسش‌های ابدی بی‌جواب.
از ریسمان‌هایی که بسته می‌شوند دورِ دست‌ها.
از تلخ و شیرین تکراری نوستالژی.
چنین ساخته شد این زن
در فریاد و سکوت‌.
دیدگاه  •   •   •  1392/05/10 - 16:29
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دستت را بیاور
مردانه و زنانه اش را بی خیال
دست بدهیم به رسم کودکی
اینجا قرار است هوای هم را بی اجازه
داشته باشیم
اینجا قرار است با هم بخندیم بر تمام تلخی های سرنوشت
اینجا قرر است تکیه گاه گر نتوانیم چراغ راهی باشیم
اینجا قرار است مهربانی کنیم بی آنکه منتی نهیم
اینجا میخواهیم خودمان باشیم به دور از تزویر و ریا
اینجا قرار است زنگار از دلی بزدائیم
دستت را که نه قلبت را بیاور...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/10 - 15:16
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ