یافتن پست: #تلخ

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







من پذیرفتم شکست خویش را!

من پذیرفتم که عشق افسانه است!

این دل درد آشنا دیوانه است!

میروم شاید فراموشت کنم!

یا فراموشی هم آغوشت کنم!

میروم از رفتنم دل شاد باش!

از عذاب دیدنم آزاد باش!

گرچه تو تنهاتر از من میشوی!

آرزو دارم ولی عاشق شوی!

آرزو دارم بفهمی درد را!

تلخیه برخوردهای سرد را!






دیدگاه  •   •   •  1393/05/16 - 14:36
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥




به خوابم نیا !
خوابم را شیرین وسفید میکنی
ولی روزگارم را تلخ وسیاه !!

دیدگاه  •   •   •  1393/05/15 - 21:37
+3
بهناز جوجو
بهناز جوجو
خوشبختی من پیدا کردن"تو"از میان این همه ضمیربود

حقیقت تلخ
1 دیدگاه  •   •   •  1393/05/10 - 20:15
+9
korosh
korosh



ایمان موسوی هم اشفاگری کرد: دوست خانوادگی قلعه نویی 50 میلیون تومان از من پول گرفت!



 

پرسپولیس نیوز :  ایمان موسوی می گوید:«گفتند 6 میلیون چکم را پاس کن، در دربی فیکس هستی!»



نزدیک به یک سال و اندی سکوت و ناگهان شکستن آن. سکوتی که وقتی می شکند در آن حرف های مهمی نفهته است. حرف از ایمان موسوی است و ناگفته های «کوچکی» که از دوران حضورش در استقلال به زبان می آورد. او بعد از مصاحبه جنجالی جواد نکونام، لب به سخن می گشاید و حرف هایی می زند که می تواند در تاریخ فوتبال ایران بسیار مهم و به یادماندنی باشد.


 


او ماجرای پولی را تعریف می کند که نکونام کدهایش را داده بود؛ پولی که دوست نزدیک امیر قلعه نویی در استقلال از او گرفته بود. موسوی داستان هایی تعریف می کند که می گوید بخش کوچکی از آن اتفاقات هستند. از شبی می گوید که در بیمارستان بستری شد و تا مرگ رفت اما استقلالی ها سراغش نیامدند. این شما و این مصاحبه ای جنجالی از بازیکنی که روزهای تلخی را در استقلال سپری کرد.


 


جواد نکونام روز گذشته با خبرورزشی مصاحبه ای انجام داد و غیرمستقیم از اتفاقاتی که برای تو در استقلال رخ داد، حرف زد. دوست داریم از زبان تو صحت این ماجراها را بشنویم.


اول از همه بگویم برای من استقلال یعنی عشق. روزی که بازیکن این تیم شدم، انگار به تمام آرزوهای زندگی ام رسیده ام. بازی در تیمی که خیلی بازیکن بزرگ داشته و هرکسی شانس بازی در آنجا نصیبش نمی شود. مخصوصا امیر قلعه نویی من را خواسته بود. همیشه آرزو داشتم در این تیم بازی کنم، پس وقتی به آنجا رفتم انگیزه بسیاری داشتم. همه چیز از اولین مسابقه ای شروع شد که برای مقابل گهر گل زدم و خبرنگاری پرسید تو خیلی پاچه خواری امیر قلعه نویی را می کنی. کسی که من را می شناسد می داند علاقه ام را پنهان نمی کنم. اگر حرفی می زنم از روی علاقه است. همانجا گفتم من احتیاجی به پاچه خواری ندارم، با بازی کردن خودم را نشان می دهم. این حرف ها باعث شد تا برایم اتفاق تازه ای بیفتد. یک جورهایی می توانم بگویم روزهای تلخ من از همانجا شروع شد. در بازی بعدی مقابل آلومینویم هم گل سه امتیازی زدم ولی در بازی ساپیا نیمه اول تعویض شدم و بعد از آن رفتارها عوض شد. دیگر خبری از آن تماس ها نبود که ایمان جان ما تو را دوست داریم و می خواهیم به استقلال بیایی. دومین مشکل من در استقلال، داشتن یک ماشین خوب بود. خیلی ها فکر می کنند فوتبالیست ها آدم های ثروتمندی هستند. وقتی با آن ماشین به تمرین استقلال رفتم بعضی ها فکر کردند من بچه پولدارم در حالی که نمی دانستند همان ماشین را قسطی خریده ام و پول زیادی ندارم. هر چه از نفت تهران گرفته بودم، سرمایه زندگی ام بود.


کمی داستان را باز می کنی؟ جواد نکونام از پولی حرف زد که یکی از نزدیکان امیر قلعه نویی از تو گرفته است.


بعد از جدایی از نفت، تمام سرمایه ام 50 میلیون تومانی بود که از ته مانده قراردادم باقی مانده بود. ماشینم را قسطی گرفته بودم و باید قسطش را می دادم. اتفاقا رنگ ماشینم به عشق استقلال آبی بود.یکی از نزدیکان قلعه نویی که فکر می کرد چون چنین ماشینی سوار می شوم، پس پولدار هستم. و به من گفت چرا پولت را در بانک گذاشته ای،

آخرین ویرایش توسط korosh در [1393/05/8 - 13:53]
2 دیدگاه  •   •   •  1393/05/8 - 13:52
+1
-2
mary jun
mary jun
چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید:
چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟
چرا لبخند هایت آنقدر تلخ و بیرنگ است؟
اما افسوس ک هیچ کس نبود . . .
همیشه من بودم و تنهایی پر از خاطره . . .
آری با تو هستم . . . !
با تویی ک از کنارم گذشتی . . .
و حتی یک بار هم نپرسیدی

چرا چشم هایم همیشه بارانی است . . . ! !
دیدگاه  •   •   •  1393/05/6 - 16:41
+3
mary jun
mary jun
خدا حافظ برای تو چ آسان بود
ولی قلب من از این واژه لرزان بود
خداحافظ برای تو رهایی داش
برای من غم تلخ جدایی داش
1 دیدگاه  •   •   •  1393/05/6 - 16:05
+3
yagmur
yagmur




آن هنگام که مادرت پیرتر میشود؛

و چشمهای گرانبها و با ایمان او،

زندگی را آنگونه که [زمانی میدید ] نمیبینند؛

زمانیکه پاهایش فرسوده میگردند،

و برای گام برداشتن نمیتوانند او را یاری دهند؛



در آن هنگام بازوانت را برای یاری او به کار گیر،

با خوشی و سرمستی از او نگاهبانی کن،

زمانی که اندوهگین است،

بر توست که تا آخرین گام او را همراهی کنی،



اگر از تو چیزی میپرسد،

او را پاسخگو باش،

و اگر دوباره پرسید،

باز هم پاسخگو باش،

و اگر دگربار پرسید، دگربار پاسخش گو،

نه از روی ناشکیبایی، بلکه با آرامشی مهربانانه،



واگر تو را به درستی درنمی یابد،

شادمانه همه چیز را برای او بازگو،

ساعتی فرا میرسد، ساعتی تلخ،

که دهان او دیگر هیچ درخواستی را بیان نمیکند .
دیدگاه  •   •   •  1393/04/26 - 17:23
+5
yagmur
yagmur

-372-.jpg

و يک روز!

يک روز خيلي بد!

رفتنم را براي هميشه باور خواهي کرد ...

نااميد خواهي شد!

و من برايت چيزي خواهم شد ...

مثل يک خاطره‌ي دور!

تلخ و شيرين ولي دور!

خيلي دور ...

دیدگاه  •   •   •  1393/04/25 - 02:03
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اعتراف تلخیست اما: عشقم و آن غریبه چقدر به هم می آیند..
دیدگاه  •   •   •  1393/04/20 - 15:17
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
نکند پنجره ای پشت صلیبم باشد
نکند میکرفونی داخل جیبم باشد
نکند این اس ام اس در جایی ثبت شود
نکند گریه پشت تلفن ضبط شود
نکند شاهد دعوامان در ماشین است
نکند داخل حمام تو را میبیند
نکند اسم تو را با دهنش بخش کند
نکند راز مرا تلویزیون پخش کند
نکند میداند آنچه که من میدانم
نکند پس فردا تیتر یک کیهانم
نکند رخنه کند در دل ایمانم شک
نکند لو بدهم اسم تو را زیر کتک
نکند نامه جعلی مرا پست کند
نکند این همه بد قلب مرا سست کند
تلخم و حل شده کابوس وجودم در سم
غیر تو از همه آدم ها میترسم
همه دانسته و نا دانسته جاسوسند
دستشان حلقه دار است و تو را میبوسند
کاشکی آخر این سوز بهاری باشد
کاشکی در بغلت راه فراری باشد
کاشکی از همه مخفی بشود این شادی
کاشکی وصل شود عشق تو به آزادی
کاشکی بد نشود آخر این قصه بد
کاشکی باز بخوابیم ولی تا به ابد
نکند رخنه کند در دل ایمانم شک
نکند لو بدهم اسم تو را زیر کتک
نکند نامه جعلی من را پست کند
نکند این همه بد قلب مرا سست
دیدگاه  •   •   •  1393/04/18 - 13:52
+4
صفحات: 4 5 6 7 8 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ