یافتن پست: #تمام

nanaz
nanaz
برای با او و اوووهــ ـــا بودن چه بی طاقتی
اول من را تمام کن . . !
.


دیدگاه  •   •   •  1392/06/16 - 15:46
+4
nanaz
nanaz
گاهی دلت از کسایی میگیره که فکر می کردی با تمام آدمهای کنارت فرق دارن !
خودشون … دنیاشون … زندگیشون …
و بعد بفهمی که دنیایی ندارن که بخوان به خاطرش زندگی کنن ، این آدما وجودشون توی ذهنتم زیادیه چه برسه توو زندگیت !!!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/16 - 14:57
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

با این عکس ، تمام تحقیقات و تبلیغات ضد سیگار به فنا رفت !
دیدگاه  •   •   •  1392/06/15 - 22:19
+3
fingliiiiiiii
fingliiiiiiii


کسی را که به تو نیازمند نیست اما دوستت دارد از دست مده
ما نهایت تلاش را میکنیم تا حقیقت را نادیده بگیریم ولی حقیقت می ماند
زندگی بیرونی شما بازتاب زندگی درونی شماست
بسیاری از سخنها از تیر نافذترند
آن قدر شکست بخور تا راه شکست دادن را بیاموزی
با تمام قدرت با افکار منفی مقابله کن........

بچه ها قبول دارییییییییین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

{-36-}{-36-}
دیدگاه  •   •   •  1392/06/15 - 20:35
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



یکی از بهترین چیزها در زندگی یافتن کسی است که تمام اشتباهات و نقاط ضعف های شما را می داند و هنوز هم شما را دوست دارد


دیدگاه  •   •   •  1392/06/15 - 15:59
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در گذشته سکوت
نشانه رضایت بود
و اما امروز
نشانه بندی است
که بر دهانت بسته اند
تا مبادا ویرانی درونت
را فریاد زنی!
پس به اجبار به احترام
تمامی بند شدگان
سکوت میکنیم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/15 - 12:49
+3
nazli
nazli
حکایت آغوشی که سرد شد؛
لبخندی که خشک شد؛
و اشکی که فرو ریخت
حکایت دردهایی که به هیچکس نباید در موردشون چیزی گفت.
حکایت چشمانی که همیشه خیس هستن و باید پنهونشون کنم.
حکایت تمام حرفهای ناگفته ای که باید فرو بدم
حکایت اینهمه غمی که داره روی هم تلنبار میشه و انگار حکمتیه که هیچوقت تموم نشه.
حکایت خشمی که نمیتونم فریادشون کنم.
حکایت بغضی که نمی[!]
حکایت من که باید تنها با این همه مشکل ریز و درشت دست و پنجه نرم کنم.
و مهم تر از همه حکایت تویی که دیگر نمیشناسمت
دیدگاه  •   •   •  1392/06/14 - 23:37
+4
nazli
nazli
اگر روزي بين ماندن و رفتن شک کردي... حتما برو... بي معطلي! چون نميبايست کار به شک مي کشيد،که بيانديشي يا نيانديشي! همان لحظه شک... کار تمام است...! نه اسمش عشق است؛ نه علاقه؛ نه حتي عـادت؛ حماقت محض است
دیدگاه  •   •   •  1392/06/14 - 23:15
+3
مجتبی مهرانی امجد
مجتبی مهرانی امجد

√ یک داستـانـ غمگین امـا واقعــی !
جعفر رضایی متولد 1356 لیسانس اقتصاد از دانشگاه علامه طباطبایی تهران سال 1380 عاشق دختری بنام مریم شد و چون وضع مادی جعفر خوب نبود پدر مریم با ازدواجشان مخالفت کرد. پنج سال تمام جعفر و مریم برای رسیدن به هم تلاش کردن. سال 85 مریم خود کشی کرد و جعفر دیوانه شد. اکنون دو چشم جعفر کور شده و به هر کی میرسه میگه هفته دیگه عروسیشه همه رو دعوت میکنه !
دیدگاه  •   •   •  1392/06/14 - 22:57
+6
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

تمام زندگی ام را حراج کردم ولی او رفت و گفت : هیچ ارزانی بی علت نیست !


دیدگاه  •   •   •  1392/06/14 - 18:59
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ