یافتن پست: #تمام

hadith
hadith
از بس اذان چشمهای تو را نشنیده ام! تمام نمازهای نگاهم قضا شده اند...
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/5 - 02:04
+4
-1
poria
poria
اگر تنهاترين تنها شوم باز خدا هست
او جانشين همه نداشتنهاست
نفرين ها و آفرين ها بی ثمر است
اگر تمامی خلق گرگهای هار شوند
و از آسمان هول و کينه بر سرم بارد
تو مهربان جاودان آسيب نا پذير من هستی
ای پناهگاه ابدی
تو می توانی جانشين همه بی پناهی ها شوی


شریعتی
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/4 - 23:56
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
این بارتو چشم بگذار
من فراموشت می کنم
فقط تا صد بشمار،
آهسته آهسته
راستی ،
من بازی را خوب نمی دانم،
خودم را باید پنهان کنم یا گذشته را ؟
تورافراموش کنم
یا خاطره را ؟
این بازی کی تمام می شود؟؟
دیدگاه  •   •   •  1391/01/4 - 15:08
+2
mohammad javad
mohammad javad
نوروز یادگار زرتشت/مهر کوروش/جام جمشید/تیر ارش/خون سهراب/عشق بابک/بزرگترین عید ایرانیان بر تمام شما دانشجویان مبارک{-25-}
دیدگاه  •   •   •  1391/01/4 - 12:59
+2
-4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
وقتی می روی
تمام چیزهای ِ عادی
یادگاری می شوند
حساس می شوند
ترك برمی دارند
بر مبل نمی شود نشست
كه تو آنجا نشسته بودی
هوا را نمی شود نفس كشید
كه عطر تو آنجا بوده است
وقتی نیستی
همه چیز
تو را یادآوری می كند
تو را و نبودنت را
دیدگاه  •   •   •  1391/01/4 - 12:42
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بدترین فکر دنیا اینه که بفهمی اونی که تمام فکرته به فکرت نیست.
دیدگاه  •   •   •  1391/01/4 - 12:13
+2
ashkan
ashkan
پسر به دختر گفت اگه يه روزي به قلب احتياج داشته باشي اولين نفري هستم که ميام تا قلبمو با تمام وجودم تقديمت کنم.دختر لبخندي زد و گفت ممنونم
تا اينکه يک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نياز فوري به قلب داشت..از پسر خبري نبود..دختر با خودش ميگفت :ميدوني که من هيچوقت نميذاشتم تو قلبتو به من بدي و به خاطر من خودتو فدا کني..ولي اين بود اون حرفات..حتي براي ديدنم هم نيومدي…شايد من ديگه هيچوقت زنده نباشم.. آرام گريست و ديگر چيزي نفهميد…{-35-}{-35-}

چشمانش را باز کرد..دکتر بالاي سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقي افتاده؟دکتر گفت نگران نباشيد پيوند قلبتون با موفقيت انجام شده.شما بايد استراحت کنيد..درضمن اين نامه براي شماست..!
دختر نامه رو برداشت.اثري از اسم روي پاکت ديده نميشد. بازش کرد و درون آن چنين نوشته شده بود:

سلام عزيزم.الان که اين نامه رو ميخوني من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون ميدونستم اگه بيام هرگز نميذاري که قلبمو بهت بدم..پس نيومدم تا بتونم اين کارو انجام بدم..اميدوارم عملت موفقيت آميز باشه.(عاشقتم تا بينهايت)


قلب

دختر نميتوانست باور کند..اون اين کار
دیدگاه  •   •   •  1391/01/4 - 01:14
+2
hadith
hadith
دستم بـه سمـت ِ تلفُـن مـیرود و بـاز می‌گـردد
چـون کودکـی که به او گفته‌اند شیرینـی روی میـز “مــال ِ مهمان‌هـاست”
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/4 - 00:59
+3
sina
sina
چرا مادرمان را دوست داریم

چون ما را با درد به دنيا می آورد و بلافاصله با لبخند می پذیرد


چون شیرشیشه را قبل از اينكه توی حلق ما بريزند ، پشت دستشان می ریزند

چون وقتی تب میکنیم، آنها هم عرق می ریزند


چون وقتی توی میهمانی خجالت می کشیم و توی گوششان می گوییم سیب می

خوام، با صدای بلند می گویند منیر خانوم بی زحمت یه سیب به این بچه بدهید و

ما را عصبانی

می کند

و وقتی پدرمان ما را به خاطر لگد زدن به مادر کتک میزند، با پدر دعوا می کنند

چون وقتی در قابلمه غذا را برمی دارند، یک بخاری بلند می شود که آدم دلش می خواهد غذا را با قابلمه اش بخورد

چون

وقتي تازه ساعت يازده شب يادمان مي افتد كه فلان كار را كه بايد فردا در

مدرسه تحويل دهيم يادمان رفته،بعد از يك تشر خودش هم پابه پايمان زحمت

ميكشد كه همان نصف شبي تمامش كنيم


چون وسط سریالهای ملودرام گریه می کنند

چون بعد از گرفتن هدیه روز مادر، تمام فکر و ذکرش این است که مبادا فروشندگان بی انصاف سر طفل

معصومش را کلاه گذاشته باشند

چون شبهای امتحان و کنکور پابه پای ما کم میخواب
دیدگاه  •   •   •  1391/01/3 - 16:29
+6
mah3a
mah3a
همه ميتونن اسمت رو صدا کنن، اما... يکي هست که وقتي اسمت رو ميگه لذت ميبري..... و با تمام وجود در جوابش دوست داري بگي.. جــــــــــون دلم
دیدگاه  •   •   •  1391/01/3 - 12:56
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ