یافتن پست: #تمام

reza
reza
در صفحه ی شطرنج زندگیم تمام مهره هایم مات مهربانیت شد و من با اسب سفید قلبم به سوی تو تاختم تا بگویم شاه دلم دوستت دارم .
دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 22:12
+6
sahar
sahar
دلـت را بتـکان ...
غصه هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن
دلت را بتکان
اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین
بگذار همانجا بماند
فقط از لا به لای اشتباه هایت، یک تجربه را بیرون بکش
قاب کن و بزن به دیوار دلت ...
دلت را محکم تر اگر بتکانی
تمام کینه هایت هم می ریزد
و تمام آن غم های بزرگ
و همه حسرت ها و آرزوهایت ...
باز هم محکم تر از قبل بتکان
تا این بار همه آن عشق های بچه گربه ای هم بیفتد!
حالا آرام تر، آرام تر بتکان
تا خاطره هایت نیفتد
تلخ یا شیرین، چه تفاوت می کند؟
خاطره، خاطره است
باید باشد، باید بماند ...
کافی ست؟
نه، هنوز دلت خاک دارد
یک تکان دیگر بس است
تکاندی؟
دلت را ببین
چقدر تمیز شد... دلت سبک شد؟
حالا این دل جای "او"ست
دعوتش کن
این دل مال "او"ست...
همه چیز ریخت از دلت، همه چیز افتاد و حالا
و حالا تو ماندی و یک دل
یک دل و یک قاب تجربه

یک قاب تجربه و مشتی خاطره

مشتی خاطره و یک "او"...
خــــــــانه تـکــــــانی دلـت مبـــــــــــارکـــــــــــــــ
دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 22:00
+8
reza
reza
لبخند بزن بدون پاسخي از دنيا!!!!! بدان روزي دنيا آنقدر شرمنده ميشود كه به جاي لبخند با تمام سازهايت ميرقصد
دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 21:55
+4
مهسا
مهسا
گم شده ام
میان روزهای اخر اسفند و اول فروردین...
میان اخرین و اولین صفحات تقویم...
میان روزهایی که تمام شده اند و روزهایی که شروع نشده اند...
میان صفحاتی از تقویم که ورق خورده اند و صفحاتی که مانده اند....
... خسته ام...
خسته از تقویمی که بسته شد و تقویمی که باز میشود....

خسته...!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 21:52
+3
مهسا
مهسا
اسپانيايي ها ميگن : "عشق ساكت است اما اگر حرف بزند از هر صدايي بلندتر است "ايتاليايي ها ميگن: "عشق يعني ترس از دست دادن تو ! " ايراني ها ميگن : "عشق سوء تفاهمي است بين دو احمق كه با يك ببخشيد تمام ميشود ...{-39-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 21:42
+5
reza
reza
وقتى كه ميگى ديگه برا هميشه فراموشش كردى ، و هيچ احتياجى بهش ندارى ، و تمام فحشهاى دنيا رو نصيبش ميكنى ؛ درست زمانيه كه بيشتر از هميشه دلت براش تنگ شده !...
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 21:41
+3
نیوشا
نیوشا
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻧﻘﺶ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯿﮑﻨﻨد ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮐﺸﻨﺪ ﻟﺬﺕ ﻣﯽﺑﺮﻧﺪ ، ﺩﻭﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ، ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﮎ ﺯﻣﺎﻧﯽ ، ﺳﯿﮕﺎﺭﯼ ﺩﯾﮕﺮ
دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 21:12
+8
nahid
nahid
از لحظه اي كه رفتي هنوز در عجبم كه چطور تمام دنياي مرا در چمدانت جاي دادي و با خودت بردي؟!!!
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 18:02
+7
ronak
ronak
خسته ام ....
خسته تر از تمام خستگی هایم ...
بسان بیابان خشکی که خو گرفته باشد به خشکسالی
و در خواب هم ندیده باشد خنکای آب را
بسان خاری بی تصور باران .
... خسته ام ....
مرا با من رها کنید اگر باران نیستید
6 دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 15:42
+7
maryam
maryam
امروز تمام روز را خندیدم و خنداندم و تنها یک نفر می دانست که این خنده ها همان گریه نقاب گذاشته است ... می دانی تمام روز خندیدم ؟؟؟
دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 15:38
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ