تو چه گفتی سهراب؟؟
قایقی خواهم ساخت با کدام عمر دراز؟
نو ح ما اگر کشتی ساخت عمر خود را گذراند،سالیان طول کشید عاقبت اما ساخت
پس بگو ای سهراب شعر نو خواهم ساخت بی خیال قایق!یا که گفته بودی تا
شقاشق هست زندگی باید کرد!تا شقاشق هست حسرتی باید خورد،تو ببخشم
سهراب که اگر از شعرت انتقادی کردم بخدا دلگیرم از تمام دنیا از خیال و رویا من
جوانی پیرم،زندگی رویا نیست،زندگی پر درد است،زندگی نامرد است...
روی چمن ها غلت میزنم...
عشوه ریختنو خوب یادم ندادن...
وقتی از کنارم رد میشی بوی ادکلنم مستت نمیکنه...
لاک ناخونام از هزار متری داد نمیزنه...
گاهی از فرط غصه داد میزنم...
خدایم را با تمام دنیا عوض نمیکنم...
و بعضی ادمهای اطرافم را هم با همه دنیا عوض نمیکنم...
شبها پایه پرسه زدن در خیابان ها و مهمانی نیستم...
بلد نیستم تا صبح پای تلفن پچ پچ کنم و بگویم دوستت دارم
وقتی حتی به تعداد حروف دوستت دارم هم دوستت ندارم....
ولی اگر بگویم دوستت دارم بی حدو مرز دوستت دارم...
اره من خالصانه همینـــــــــم...