یافتن پست: #تنهایی

ronak
ronak
گــــفته باشــــم !.!.! گاهی تنهایی آنقدر قیمت دارد که درب را باز نمی کنم! حتی برای "تو"... که سالها منتظرت بودم..!
2 دیدگاه  •   •   •  1390/10/18 - 22:50
+2
امیرحسین
امیرحسین
هر که از کوچه ی تنهایی دل ما میگذرد به هوای هوسی هم که شده سرکی میکشد و میگذرد ...
دیدگاه  •   •   •  1390/10/18 - 03:53
+1
عسل ایرانی
عسل ایرانی
دلم برای تنهایی میسوزد چرا هیچکس او را دوست ندارد مگر او چه گناهی کرده که تنها شده جرم تنهایی چیست که هیچکس او را نمیخواهد دیشب تنهایی از اتاقم گذشت دنبالش دویدم ولی او رفته بود.تنهای تنها نیمه شب او را مرده کنار حوض خانه پیدا کردم از گریه چشمانش قرمز بود برایش گریستم آخر او از تنهایی مرده بود تنهایی مردو من تنها تر شدم....
1 دیدگاه  •   •   •  1390/10/17 - 01:34
+3
ܓ✿جُوجه فِنچِ مُتِفکِرܓ✿
ܓ✿جُوجه فِنچِ مُتِفکِرܓ✿
من یک دختـــــــر ایــــرانـــیـــــم بــــــــدان "حــــــوای" کسی نـــــمی شــوم که به "هــــــوای" دیگری برود .. تنهاییم را با کسی قسمت نـــمی کنم که روزی تنهایم بگذارد .. روح خـــداست که در مــــــن دمیـــده شده و احســـــاس نام گرفته .. ارزان نمی فروشمش .. دستــــــهایم بــالیـــن کـــودک فـــردایـــم خـــواهـــد شــــد .. بـــی حـــرمتـــش نمی کنم و به هــر کس نمی سپارمش.....
دیدگاه  •   •   •  1390/10/16 - 22:24
+3
رضا
رضا
حالا که تموم شد،تو هم داری می ری مبادا که دست کسی رو بگیری خدایا نگاه کن دست تو چه وقتی پر از اشکم اما می خندم به سختی گلومو رها کن تو ای هق هق من می مردم برا اون،نبود عاشق من مبدا که عشقم تو قلبش بمیره می ترسم که دست کسی رو بگیره بگین کاری اینبار ازم بر نیومد بگین کم آوردم یا صبرم سر اومد بگین باز بیاد و به قلبم بشینه بگین جای اسمش هنوز نقطه چینه تو احساس من رو چه راحت ربودی اگر من شکستم مقصر تو بودی مگر منرو در حد مردن ندیدی؟ تو دلـخر نبودی،چـرا دل بـــــ[!]؟ دلم روز و شبها تو تنهایی سر کرد بگین که تموم دعاهاش اثر کرد بگین اونو دست خدامون سپردم بگین مقصر نبودم،ولی پاشو خودرم بگین خیلی وقته که صبرم سر اوم
1 دیدگاه  •   •   •  1390/10/16 - 12:28
+1
رضا
رضا
همسفر خسته ام از این همه راه خسته از نای و نی و این همه اه راه ، تکرار زمان است چرا همسفر فاش بگو راز چرا اری از ایینه ها نیست نشان ان نشان های نهان نیست عیان اندر این نبض ِ زمان ، گیج منم مات و مبهوت ِ دل ِ ریش منم هوشیارم ز دل ِ خویش چرا ان که مستم بکند ، نیست چرا همسفر گرچه رهایم کردی راست گو ، ره به کجا اوردی نکند باز به من می خندی زین که پروانه شدم می خندی خنده کن تا که منم سوز شوم بنواز تا که منم کوک شوم ره به تنهایی من می گرید همسفر ، باش ، دلم می گرید خُنک ان روز که اندر پیش است دل ِ زهر خورده ی من در نیش است باش تا سایه ای بر من باشی وین دل زخم ، تو ، مرهم باشی
دیدگاه  •   •   •  1390/10/14 - 18:55
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ