یافتن پست: #تنهایی

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



از این پس تنها ادامه میدهم در زیر باران حتی به درخواست چتر هم جواب رد میدهم میخواهم تنهایی ام را به رخ این هوای دونفره بکشم باران نبار...! من نه چتر دارم نه یار.... نبار لعنتی من دیگه ما نیستم.............




دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 21:31
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺷﺪﻩ ﺩﺭه ﺍﺗﺎﻗﺘﻮ ﺑﺒﻨﺪﯼ

ﭼﺮﺍﻏﺎ ﺭﻭ ﻫﻢ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﻨﯽ

ﭘﺘﻮ ﺭﻭ ﺑﮑﺸﯽ ﺭﻭ ﺳﺮﺕ

ﭼﺸﺎﺗﻮ ﺍﻭﻥ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﯽ

ﺻﺪﺍﯼ ﻧﻔﺴﻬﺎﺗﻮ ﺑﺸﻨﻮﯼ


ﺗﯿﮏ ﺗﯿﮏ ﺳﺎﻋﺖ ﭘﺘﮏ ﺑﺸﻪ ﺗﻮ ﻣﻐﺰﺕ


ﺳﯿﺎﻫﯽ ﺑﺒﯿﻨﯽ،ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺑﺒﯿﻨﯽ،ﯾﺎﺩ ﮔﺬﺷﺘﺖ ﺑﯿﻔﺘﯽ


ﮔﺮﯾﺖ ﺑﮕﯿﺮﻩ


ﺿﺠﻪ ﺑﺰﻧﯽ،ﻫﻖ ﻫﻖ ﻫﺎﺗﻮ ﻗﻮﺭﺕ ﺑﺪﯼ ﺗﺎ ﮐﺴﯽ ﻧﺸﻨﻮﻩ ﺻﺪﺍﺷﻮ


ﺑﻌﺪ ﺑﻔﻬﻤﯽ ﭼﻘﺪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ


ﺑﻌﺪ بفهمی ﭼﻘﺪ ﺑﯿﮑﺴﯽ


ﺑﻌﺪ ﺑﻔﻬﻤﯽ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﯿﺴﺘﯽ ...

ﻧﺸﺪﻩ؟!؟

ﺧﺪﺍ ﮐﻨﻪ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻫﻢ ﻧﺸﻪ ﺑﺮﺍﺕ...

دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 19:16
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
کفشهایم را نده !
پا برهنه میروم تا در تنهایی خود با نگاه کردن به پاهایم عبرت بگیرم !
که من کجا و تو کجا . . . !
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 18:54
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه دریا اشک برای ریختن دارم

یه دل گرفته

یه زندگی پر از خالی

من سرشارم از تنهایی ..
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 18:47
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
هرچی که آدمها رو بیشتر می شناسی.... تنهایی دلچسب تر می شه..!
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 10:35
+1
nanaz
nanaz

تنهایی عار نیست، اتمامِ حجت است با
آعوش‌های بی در و پیکری که جز به وقت بی کسی
به رُویت گشوده نمی‌شوند!


دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 14:45
+6
sara
sara
در CARLO
ینی اگه روزی بفهمم کسی دوسم داشته و بهم نگفته
آنچنان میزنمش که بره سینه قبرستون
خب........ (بده) من اینجا دارم تو تنهایی از آمپاس شدید میمیرم بعد تو نمیای بگی؟
خب لامصب پاشو بیا بگو دیگ
دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 10:12
+3
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
تنهایی را بلندترین شاخه درخت بهتر میفهمد..

انگار هرچه بزرگ تر میشویم تنهاتریم ..


به راستی خدا از تنهایی بزرگ است یا از بزرگی تنهاست ....


دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 09:56
+3
sara
sara
وقتی که سرت شلوغه ؛

وقتی که داری خوش میگذرونی ،

اون موقعه اگه به یادش بودی . . .

دوست داشتنت رو نشون دادی

وگرنه همه توو تنهاییشون

دنبال یه همدم میگردن
دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 09:54
saman
saman

یاد داری که موسم پاییز


جانب باغ و بوستان رفتیم


دست در دست یکدگر باهم


از پی دیدن خزان رفتیم


پنجه های چنار زرد و نزار


زیر پای من و تو می شد خرد


باد پاییز های و هوی کنان


برگها را به هر طرف می برد


گلبن نسترن ز بی برگی


بیدسان پیش باد می لرزید


گه ز تاراج باغ می نالید


گه ز تشویش باد می لرزید


شاخه های صنوبر و شمشاد


بر سر خاک زر می افشاندند


برگها زیر پای ما نالان


قصه ای دردناک می خواندند


خسته و دلشکسته می گفتند


مرگ مطلوبتر ز تنهایی ست


پایفرسود پای دوست شدن


دوستان خوبتر ز تنهایی ست

دیدگاه  •   •   •  1392/06/31 - 02:30
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ