یافتن پست: #تنها

Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
اجازه ندادی تو تنهایی دلم

یه بلایی بیارم سردله خل وچلم

نذاشتی حس کنم دریا رو

ساحل و رنگ خوش فردا رو

بشینم یه آسمون گریه کنم

چشمامو جای ابربهارهدیه کنم

من موندم و یه خاطره رنگه تو

بسه برام   شنیدنه آهنگه تو

گفتی ببین حال منم خرابه

زندگیم مثه قایقی روی آبه

گفتم حاله منم رفیقه حالته

دیدم یه غمی ته فنجون فالته
دیدگاه  •   •   •  1392/05/29 - 19:25
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دلتنگم نه برای کسی از بی کسی …
خسته ام نه از تکاپو از در به دری …
نه دوستی ، نه یادی ، نه خاطره ی شیرینی !
تنهایم تنهاتر از آن سنگ کنار جاده اما مشتاقم ،
مشتاق دیدار آنکس که صادقانه یادم کند …
دیدگاه  •   •   •  1392/05/29 - 18:33
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تنهایی آدم وقتی تابلو میشه که همه دوستات سرشون تو گوشی هاشونه تو فقط به صفحه ش خیره می شی...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/29 - 18:28
+7
zahra
zahra
از درد تنهایی بمیر اما زاپاس عشق کسی نشو …
غرور تنهایی خیلی با ارزش تر از این حرف هاست
دیدگاه  •   •   •  1392/05/29 - 15:13
+6
*elnaz* *
*elnaz* *

وقتی که باز صدای آب / می پیچه توی کوچه‌ها
پُرمیشه از عطر گل ها / انگار تمومِ دنیا


میشکُفه غنچه گلی / در آرزوی زندگی
براش همین کافیه که / بهش بگن تو خوشگلی!


نگاهِ گل به آسمون / یه دَم کنارش ننشست
به بوته خار دم دست/ دلش رو یک نفس نَبَست


چی شد؟! / چرا این راه ، به سراب است ؟!
این همه،خام و سست و خراب است


یه روز یکی دید گلَ رو/خواست بچینه تاج سرُ
تیزی تیغ ها رو که دید/ عقلش بهش گفت که نرو


گُلِ به خار گفت که چرا ؟! /نمیشی از من ، توجدا
برو میخوام تنها باشم / تو خیلی زشتی به خدا!


یه صبح سرد خیلی زود / بوته خار اونجا نبود
باهمه عشقی که داشت / با دلی که شکسته بود


چشمای گل یه وقتی دید / که دستی اونو از شاخه چید
نگاهِ گل هر جا که گشت / بوته خاری رو ندید!


چی شد؟! / چرا این راه به سراب است ؟!
این همه/ خام و سست و خراب است…!

دیدگاه  •   •   •  1392/05/29 - 12:48
+4
*elnaz* *
*elnaz* *
ته تنهایی همینجاست ک میگن.....این همون اخر دنیاست ک میگن..............
13 دیدگاه  •   •   •  1392/05/29 - 12:03
+4
*elnaz* *
*elnaz* *
دلم انگاری گرفته قد بغض یاکریما

عصر جمعه توی ایوون میشینم مثل قدیما

تو دلم میگم آقا جون تو مرادی من مریدم

 من باندازه ی وسعم طعم عشقتو چشیدم

کاشکی از قطره ی اشکت کمی آبرو بگیرم

یعنی تو چشمه ی چشمات با نگات وضو بگیرم

برای لحظه ی دیدار از قدیما نقشه داشتم

یدونه هدیه ی ناچیز واسه تو کنار گذاشتم

 یادمه یکی بهم گفت هر کی تنهاست توی دنیا

یدونه نامه ی خوش خط بنویسه واسه آقا

کاغذ نامه رو بعدش توی رودخونه بریزه

بنویسه واسه مولاش خاطرت خیلی عزیزه
2 دیدگاه  •   •   •  1392/05/29 - 11:42
+4
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

بعضی ها هستن وقتی به ما میرسن با کلی اعتماد به نفس میگن “من با بقیه فرق دارم و مثل همه نیستم” ، بعد معلوم میشه تنها فرقشون اینه که از بقیه خیلی بدترن !


دیدگاه  •   •   •  1392/05/29 - 00:42
+5
xroyal54
xroyal54
خداوندا

دنیای آشفته ی درونم را که تنها از نگاه تو پیداست ، با لالایی مهربان خود ، آرام کن

تا وجود داشتن و بودن را به زیبایی احساس کنم . . .
دیدگاه  •   •   •  1392/05/29 - 00:22
+8
be to che???!!
be to che???!!

مي شويم چهار نفر


 


حكم چطور است ؟


 


پس من با عشق تو و تو با احساست





من آس مي اندازم


 


مثل هميشه  مي اندازم و تقلب مي كنم


 


طوري كه تو حاكم شوي


 


مثل هميشه !


 


بيچاره عشق تو ! هميشه با من همبازيست و در برابر تو


 


هميشه هم قرباني خودخواهي من مي شود


 


كه عمدآ به تو مي بازم !


 


شروع كن


 


حكم كن


 


اگر دستت از آس و شاه و بي بي خاليست


 


دستم را برايت رو مي كنم


 


تا ببيني تنها چيزي كه دارم دل است


 


هم آس


 


هم شاه


 


هم بي بي و هم سرباز


 


پس حكم به دل نده كه من پيروز مي شوم !


 


دست عشق تو هم چيزي نيست ، شايد دل


 


اما دلهايي كوچك و كم ارزش


 


حكم كن


 


اگر به خشت حكم كردي




 


با روي هم گذاشتن خشتها  خانه اي بساز


 


كه براي من و اين عشق بازنده سرپناهي باشد استوار


 


با احساست مشورت نكن


 


نه اينكه تقلب باشد


 


مي ترسم اشتباه كني و پيروز نشوي !


 


اگر حكم پيك شود




مجبور مي شوم با دل بريدن بازي را سخت كنم


 


و شايد شكستم را به پيش بيندازم


 


عشق تو پنهاني مي گويد


 


با دل بريدن مي شكنيم !


 


مثل هميشه


 


من اما بي اعتنايم نترس !


 


در برابر تو كت شدن !


 


اين منتهاي آرزوهاي من است !


 


اگر هم به گشنيز حكم دادي




مي تواني با كاشتنشان در باغچه تنهايي سينه ات


 


سال بعد يا چه مي دانم  ماههاي بعد


 


انبوهي گشنيز برداشت كني


 


خدا را چه ديدي


 


شايد گشنيزهايي با چهار پر !


 


هرچه حكم كني نتيجه يكيست


 


من و عشق تو از پيش باخته ايم


 


اين بازي نبايد برنده اي جز تو و احساست داشته باشد


 


پس حكم كن


 


آس هاي برنده در دست توست


 


شاه هاي فرمانروا


 


ملكه هاي ساحره


 


و سربازهاي دلير


 


تو پيروزي




دیدگاه  •   •   •  1392/05/29 - 00:21
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ