وقتی که باز صدای آب / می پیچه توی کوچهها
پُرمیشه از عطر گل ها / انگار تمومِ دنیا
میشکُفه غنچه گلی / در آرزوی زندگی
براش همین کافیه که / بهش بگن تو خوشگلی!
نگاهِ گل به آسمون / یه دَم کنارش ننشست
به بوته خار دم دست/ دلش رو یک نفس نَبَست
چی شد؟! / چرا این راه ، به سراب است ؟!
این همه،خام و سست و خراب است…
یه روز یکی دید گلَ رو/خواست بچینه تاج سرُ
تیزی تیغ ها رو که دید/ عقلش بهش گفت که نرو
گُلِ به خار گفت که چرا ؟! /نمیشی از من ، توجدا…
برو میخوام تنها باشم / تو خیلی زشتی به خدا!
یه صبح سرد خیلی زود / بوته خار اونجا نبود
باهمه عشقی که داشت / با دلی که شکسته بود
چشمای گل یه وقتی دید / که دستی اونو از شاخه چید
نگاهِ گل هر جا که گشت / بوته خاری رو ندید!
چی شد؟! / چرا این راه به سراب است ؟!
این همه/ خام و سست و خراب است…!
بعضی ها هستن وقتی به ما میرسن با کلی اعتماد به نفس میگن “من با بقیه فرق دارم و مثل همه نیستم” ، بعد معلوم میشه تنها فرقشون اینه که از بقیه خیلی بدترن !
مي شويم چهار نفر
حكم چطور است ؟
پس من با عشق تو و تو با احساست
من آس مي اندازم
مثل هميشه مي اندازم و تقلب مي كنم
طوري كه تو حاكم شوي
مثل هميشه !
بيچاره عشق تو ! هميشه با من همبازيست و در برابر تو
هميشه هم قرباني خودخواهي من مي شود
كه عمدآ به تو مي بازم !
شروع كن
حكم كن
اگر دستت از آس و شاه و بي بي خاليست
دستم را برايت رو مي كنم
تا ببيني تنها چيزي كه دارم دل است
هم آس
هم شاه
هم بي بي و هم سرباز
پس حكم به دل نده كه من پيروز مي شوم !
دست عشق تو هم چيزي نيست ، شايد دل
اما دلهايي كوچك و كم ارزش
حكم كن
اگر به خشت حكم كردي
با روي هم گذاشتن خشتها خانه اي بساز
كه براي من و اين عشق بازنده سرپناهي باشد استوار
با احساست مشورت نكن
نه اينكه تقلب باشد
مي ترسم اشتباه كني و پيروز نشوي !
اگر حكم پيك شود
مجبور مي شوم با دل بريدن بازي را سخت كنم
و شايد شكستم را به پيش بيندازم
عشق تو پنهاني مي گويد
با دل بريدن مي شكنيم !
مثل هميشه
من اما بي اعتنايم نترس !
در برابر تو كت شدن !
اين منتهاي آرزوهاي من است !
اگر هم به گشنيز حكم دادي
مي تواني با كاشتنشان در باغچه تنهايي سينه ات
سال بعد يا چه مي دانم ماههاي بعد
انبوهي گشنيز برداشت كني
خدا را چه ديدي
شايد گشنيزهايي با چهار پر !
هرچه حكم كني نتيجه يكيست
من و عشق تو از پيش باخته ايم
اين بازي نبايد برنده اي جز تو و احساست داشته باشد
پس حكم كن
آس هاي برنده در دست توست
شاه هاي فرمانروا
ملكه هاي ساحره
و سربازهاي دلير
تو پيروزي