یافتن پست: #تنها

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من عاشق نگات شدم

لیلی شو مجنونت شدم

مونس تنهایی من

هق هق گریه هات شدم

دیدن تو برام کمه

دوریت واسم یه ماتمه

نمیره فکرت از سرم

این آخرین بهانمه

چشم تو چشمهء وفاست

قلب تو پاک وبیریاست

تبسم زیبای تو

لبخند عاشقای ماست

ای تک ملودی درام

خوشگل شهر قصه هام

هدهد زیبای دلم

این دفعه افتادی تو دام
دیدگاه  •   •   •  1393/03/21 - 21:09
محمد
محمد


 



عشق چیست؟؟ جز آنكه زن همدمی باشد برای مرد و مرد تكیه گاهی باشد برای زن؟؟؟!!!!



 ینی فهم این یه خطط جمله انقد سخته كه همه تنهایند....!!!!



دیدگاه  •   •   •  1393/03/21 - 08:28
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گاهی باید به دور خود یک دیوار تنهایی کشید.
نه برای اینکه دیگران را از خودت دور کنی.
بلکه ببینی چه کسی برای دیدنت دیوار را.
خراب می کند!!!
دیدگاه  •   •   •  1393/03/20 - 18:31
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







وقتی به بودنت به داشتنت فک میکنم میخوام بگم واااااااااااااااااااااااااااای چی میشه خدا دوست دارم دوست دارم دوست دارم






2 دیدگاه  •   •   •  1393/03/20 - 12:50
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







بعضی روزها انسان فقط خسته ست نه تنهاست نه غمگین و نه عاشق فقط خسته ست <img src=(" title=":((" />((
ایلهان برک






دیدگاه  •   •   •  1393/03/20 - 12:39
+1
maryam
maryam
تو یک دختری…
لباس خوب بپوش !
برای خودت غذای خوب بپز !
خودت را به صرف قهوه ای در یک خلوت دنج میهمان کن !
برای خودت گاهی هدیه ای بخر !
وقتی به خودت و روحت احترام می گذاری ..
احساس سربلندی می کند
آنوقت دیگر از تنهایی به دیگران پناه نمی بری و اگر قرار است انتخاب کنی کمتر به اشتباه اعتماد می کنی
یادت باشد ….
برای یک زن عزت نفس غوغا میکند…
دیدگاه  •   •   •  1393/03/19 - 10:59
+2
maryam
maryam
وقتی بودنت تنها نیازم باشه ...
دیدگاه  •   •   •  1393/03/18 - 23:26
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







ساعتها زیر دوش به کاشی های حمام خیره می شوم!
غذایم را سرد می خورم !
ناهار ها نصفه شب ، صبحانه را شام !
لباسهایم دیگر به من نمی آیند، همه را قیچی می زنم !
ساعتها به یک آهنگ تکراری گوش می کنم و هیچ وقت آهنگ را حفظ نمی شوم !
شبها علامت سوالهای فکرم را می شمرم تا خوابم ببرد !
تنهائی از من آدمی میسازد که دیگر شبیه آدم نیست ، روزهای من اینگونه و شبهایم اصلاً نمیگذرد . . .






دیدگاه  •   •   •  1393/03/17 - 22:29
+4
*elnaz* *
*elnaz* *

چه احساس غريبي ست




وقتي كه پر از گفتگويي،




پر از حرفي،




پر از شعري...




پر از فريادي...




اما ديگر هيچ حوصله اي،




حتي براي نوشتن هم نداري...



 



نه واژه اي براي بيان مي يابي...




نه محرمي براي گفتگو،




نه حنجره اي براي برآوردن ِ فريادي...



 



تنها مي ماني...!



 



مثل يك ماهي ِ تنهاي اسير در دل ِ تُنگ...




مثل يك شاپرك ِ زخمي و خسته و گنگ...



 



هوس ِ اقيانوس و هزاران گل مريم در دل داري!



 



خواب ِ درياي زلال، خواب گل هاي سپيد،




خواب ِ رهايي از بند، خواب پريدن در باد...




چه احساس هاي لطيفي، چه روياهاي قشنگي،



 



اما افسوس تمام ِ سهم تو از بيداري...




ميشود غم تنهايي و روزهاي تكراري...!



 



مات و مبهوت و غريب...




به روياهايت خيره مي ماني...




فقط نگاه ميكني...




فقط سكوت ميكني...




زل ميزني به ناكجا...




دوباره بغض ميكني...



 



دوباره سکوت


دیدگاه  •   •   •  1393/03/17 - 22:25
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







بسلامتی تنهائی که هرچقدر هم بهش خیانت کردم بازهم اومد سراغم






دیدگاه  •   •   •  1393/03/17 - 22:21
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ