یافتن پست: #تنگ

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

بیا با من مدارا کن که من مجنونم و مستم
اگر از عاشقی پرسی بدان دلتنگ آن هستم
بیا با من مدارا کن که من غمگین و دل خستم
اگر از درد من پرسی بدان لب را فرو بستم
بیا از غم شکایت کن که من هم درد تو هستم
اگر از همدلی پرسی بدان نازک دلی خستم
بیا از غم حکایت کن که من محتاج آن هستم
اگر از زخم دل پرسی بدان مرحم بر آن بستم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/12 - 19:55
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
برای همه خوب باش..

آنکه فهمید

همیشه کنارت خواهد ماند...

و آنکس که نفهمید

روزی دلش برای خوبیهایت تنگ می شود...
دیدگاه  •   •   •  1392/06/12 - 19:24
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺳﺎﻝ۱۳۶۰ ﭘﺴﺮ : ﺳﻼﻡ ﺁﺑﺠﯽ ﺣﺎﻝ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺑﻪ
ﺩﺧﺪﺭ: ﻋﻠﯿﮏ ﺳﻼﻡ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺑﻪ ﻣﺮﺣﻤﺖ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺑﻢ
ﺳﺎﻝ۱۳۷۰ ﭘﺴﺮ: ﺳﻼﻡ ﻣﺮﯾﻢ ﺧﺎﻧﻮﻡ ﺧﻮﺑﯽ ﺷﻤﺎ
ﺩﺧﺪﺭ: ﺳﻼﻡ ﺭﺍﻣﯿﻦ ﺟﺎﻥ ﻣﻤﻨﻮﻥ ﺷﻤﺎ ﭼﻄﻮﺭﯼ

ﺳﺎﻝ۱۳۸۵: ﭘﺴﺮ:ﺳﻼﻡ ﯾﺎﻧﮕﻮﻡ ﻣﻦ
ﺩﺧﺪﺭ:ﺱ ﻋﺴﯿﺴﻢ ﻣﺮﺳﯽ ﻣﻤﻨﻮﻧﻢ ﻋﻘﺸﻢ
ﺳﺎﻝ ۱۳۹۰ ﭘﺴﺮ: ﺳﻼﻡ ﺧﻮﺷﮑﻠﻢ ﮐﻮﺷﯽ ﻧﯿﺴﺘﯽ
ﻧﮑﻨﻪ ﺧﻮﺭﺩﯼ ﺑﻪ ﭘﯿﺴﯽ ﺧﺨﺨﺦ
ﺩﺧﺪﺭ:ﭼﻄﻮﻝ ﻣﺘﻮﻟﯽ ﻋﺠﻘﻢ ﻧﯿﺘﯽ ﻣﻦ ﺩﺗﻨﮕﺘﻢ
ﺳﺎﻝ۱۳۹۱ ﭘﺴﺮ: ﺳﻼﻡ ﻣﻮﺳﺘﺎﻧﮓ ﻣﻦ
ﺩﺧﺪﺭ:ﺱ ﭼﻄﻮﻟﯽ ﻋﺠﻘﻢ ﻗﻤﻘﻤﻠﯽ ﻗﺎﺑﻮﻟﯽ ﺩﯾﺪﻫﻤﻨﻮ ﺩﻭﺩ ﻧﺪﺍﻟﯽ ﺑﻘﻮﻟﻢ
ﺳﺎﻝ۱۳۹۴ ﭘﺴﺮ:ﺳﻼﻡ ﻋﺸﻘﻢ
ﺩﺧﺪﺭ: ﻫﻨﺘﻘﻦ ﺗﺨﻬﺮﺗﻬﺦ ﻫﻌﺘﺮﻫﺘﺜﺨﺤﻨﺤﺨﺮ
ﺳﺎﻝ ۱۳۹۶ ﭘﺴﺮ: ﺳﻼﻡ ﻋﺸﻘﻢ
ﺩﺧﺪﺭ:中航网群. 中国航空集团公司, 中国航空(集团)
دیدگاه  •   •   •  1392/06/12 - 18:37
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



اگه الان تو این جاده بودی، دوس داشتی كدوم آهنگ رو گوش بدی؟
نظر من : چشمای منتظر به پیچ جاده ..

دلهره های دل پاک و ساده

پنجره ی باز و غروب پاییز

نم نم بارون تو خیابونه خیس

یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من میکوبه

سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه ...





دیدگاه  •   •   •  1392/06/12 - 16:15
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



میایی؟؟؟



دلم برا دستات

برا حضورت

برا چشمات

بدجور تنگ شده

یه بارم سرزده بیا

میای؟؟؟





دیدگاه  •   •   •  1392/06/12 - 15:23
+1
دل تنگم...


دل تنگ آن روز ها....


که نمیدانم محبتهایش توهم من بود....


یا ترحم او؟؟؟
دیدگاه  •   •   •  1392/06/12 - 13:37
+12
sara
sara
دلتنگ ک میشوم 
ب آسمان نگاه میکنم
دلم قرص میشود ک تو هم زیر همین سقفی!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/11 - 20:07
+15
behzadsadeghi
behzadsadeghi
این روز ها عجیب دل تنگ توام دل تنگ اجابت چشمانت دل تنگ رنگ نگاهت دل تنگ بوے عَطرت تو که نیستے... انگار زندگے بودن را کم می آورد و بهانه گیر نبودن است تو که نیستے دلتنگے هایت مرا از پا در می آورند...
دیدگاه  •   •   •  1392/06/11 - 02:50
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

چشمای منتظر به پیچ جاده دلهره های دل پاک و ساده پنجره ی باز و غروب پاییز نم نم بارون تو خیابون خیس یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من می کوبه سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده برام یه یادگاریه جز اون چیزی نمونده چشمای منتظر به پیچ جاده دلهره های دل پاک وساده پنجره ی باز و غروب پاییز نم نم بارون تو خیابون خیس تو ذهن کوچه های آشنایی پر شده از پاییز تن طلائی تو نیستی و وجودم و گرفته شاخهء خشک پیچک تنهایی

دیدگاه  •   •   •  1392/06/10 - 21:43
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

ناله روح وای چه خسته می کند تنگی این قفس مرا پیر شدم نکرد از این رنج و شکنجه بس مرا پای به دام جسم و دل همره کاروان جان آه چه حسرت آورد زمزمه جرس مرا گرگ درنده ئی به من تاخت به نام زندگی پنجه که در جگر زند نام نهد نفس مرا طوطی هند عالم قدسم و طبع قند جو وه که به گند خاکیان ساخته چون مگس مرا من که به شاخ سرو و گل پا ننهادمی , کنون دست نصیب بین که پر دوخت به خار و خس مرا آب و هوای خاکیان نیست به عشق سازگار آتش آه گو بسوز آنچه به دل هوس مرا جز غم بی کسی در این سفله سرای ناکسی من نشناختم کسی گو مشناس کس مرا ناله شهریار از این چاه به در نمی شود ور نه کمند مو هلد ماه به دسترس مرا

دیدگاه  •   •   •  1392/06/10 - 21:41
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ