یافتن پست: #تنگ

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دلتنگم نه برای کسی از بی کسی …
خسته ام نه از تکاپو از در به دری …
نه دوستی ، نه یادی ، نه خاطره ی شیرینی !
تنهایم تنهاتر از آن سنگ کنار جاده اما مشتاقم ،
مشتاق دیدار آنکس که صادقانه یادم کند …
دیدگاه  •   •   •  1392/05/29 - 18:33
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
" دلتنگـﮯ هـایمـ
گفتنـﮯ نیستــ ،
نـوشتنـﮯ نیستــ ،
اگـر عـاشـق بـاشـﮯ
بـرایـتــ دیـدنـﮯ ستــ ،
لـمس ڪردنـﮯ ستــ !
تـو بگـو ؛ دلتنگـﮯ هـایمـ را دیـدﮮ !؟
نـہ نـدیـدﮮ ! "
دیدگاه  •   •   •  1392/05/29 - 18:32
+6
*elnaz* *
*elnaz* *
دل من حالش خوشه...اصلا بلد نیست بگیره.....ولی خیلی تنگ میشه گاهی میترسم بمیره............................................
2 دیدگاه  •   •   •  1392/05/29 - 11:28
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
ای دوست در این روز دل افروز بهاری

دلتنگ در این خانه غمگین به چه کاری؟

صبح است،نخواهی نفسی تازه برآری

با اهل جهان گفتنی از مهر چه داری؟
دیدگاه  •   •   •  1392/05/29 - 08:51
+4
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
دلم دلگیره این روزا
تنم دلتنگ موندن نیست
دیگه دلواپس روز و
به تاریکی رسوندن نیست
دیدگاه  •   •   •  1392/05/29 - 00:14
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

بوسه
شب دو دلداده در آن کوچه ی تنگ

مانده در ظلمت دهلیز خموش

اختران دوخته بر منظره چشم
ماه بر بام سراپا شده گوش

در میان بود به هنگام وداع

گفتگویی به سکوت و به نگاه
دیده ی عاشق و لعل لب یار
دل معشوقه و غوغای نگاه
عقل رو کرد به تاریکی ها عشق همچون گل مهتاب شکفت،
عاشق تشنه لب بوسه طلب
هم چنان شرح تمنا می گفت
سینه بر سینه ی معشوق فشرد بوسه ای زان لب شیرین بربود
دختر از شرم سر انداخت به زیر
ناز می کرد،ولی راضی بود!
اولین بوسه ی جان پرور عشق
لذت انگیزتر از شهد و شراب
لاجرم تشنه ی صحرای فراق به یکی بوسه نگردد سیراب
نوبت بوسه ی دوم که رسید،
دخترک دست تمنا برداشت
عاشق تشنه که این ناز بدید بوسه را بر لب معشوق گذاشت!
فریدون [!]

دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 21:42
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

اگر دلخورید بیان کنید. اگر می­ترسید ترس­تان را به زبان بیاورید. گریه دارید؟ گریه کنید. ناراحتی ها را باید ابراز کرد


و گرنه بعدها می شود کابوس. می شود تیک عصبی، تنگی­ نفس، خارشِ ­تن. می شود دسیسه­


چینی و بهانه ­جویی. ناخن و لب جویدن و تند تند پاها را تکان دادن.

دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 21:28
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تویی که الان دلت واسه یه بی معرفت تنگه . . .
تویی که میخوای بهش زنگ بزنی ولی غرورت نمیذاره...
تویی که بغضتو قورت میدی که یه وقت گریه نکنی ...
تویی که هر آهنگی گوش میدی یاد یه نفر میفتی...
تویی که تا میای یه کاری کنی میگی : بیخیال...
تویی که واس خودت آواز میخونی....
تویی که این روزا توی دنیای مجازی غرق شدی...
تویی که حتی توی دنیای مجازی هم خودتو گم کردی...
تویی که نمیدونی چه ریختی خودتو خالی کنی...
به سلامتی تو...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 19:45
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ببینمت . . .
گونه هایت خیس اســـت . . .
باز با این رفیق نابابت . . .
نامش چی بود؟
هان!
باران . . .
باز با “باران” قدم زدی ؟
هزار بار گفتم باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها . . .
همدم خوبی نیست برای درد ها . . .
فقط دلتنگی هایت را خیس و خیس و خیس تر میکنــــــد .
دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 19:23
+4
korosh
korosh

هر روز تنگ غروب تو سربازی


صفا داره لب مرز تیر اندازی


تا چهل چراغ پادگان روشن میشه


سر دیگ عدسی غوغا میشه


توی دیگ عدس ، افتاده یک مگس


بخورم ، نخورم گرسنه می مونم


قدر آش ننم رو حالا می دونم

دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 17:58
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ