یافتن پست: #تو

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آدما دو دسته اند:

_یا منو دوس دارن

_یا کصافطن!!!!!!!!!!!

حالا شما تو کدوم دسته اید!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟^_^
2 دیدگاه  •   •   •  1393/06/21 - 13:08
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بهش گفتم چرا سیگار میکشی پولتو دود میکنی؟

برگشت گفت

شما خودت چرا غذا میخوری پولتو دستشویی میکنی؟

تا حالا انقد قانع نشده بودم
1 دیدگاه  •   •   •  1393/06/21 - 12:56
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
شبتون قشنگ دوستان
2 دیدگاه  •   •   •  1393/06/20 - 21:43
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مجری:پسرعمه توچراانقدرخرابکاری؟پسرعمه زا: شیطون منوگول میزنه!مجری:چرابقیه بچه هاروگول نمیزنه!؟پسرعمه زا:واس کم کاری شیطون هم من بایدپاسخگوباشم!؟:|
دیدگاه  •   •   •  1393/06/20 - 21:23
+7
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی

شامپو خریدم بیست هزار تومن ریختمش تو ظرف داروگر خمره ای که بقیه نفهمن ازش استفاده نکنن !!


فرداش اومدم برم حموم دیدم ظرفش خالیه !!!! داد زدم کی اینو زده به سرش ؟؟


بابام اومد یه دونه زد تو سرم گفت : آخه گدا سگ اینو میزنه سرش !! شامپوت خوراک ماشین شستن بود برو ببین ماشین چه برقی میزنه !!!


چقدر دوست داشتم میشد ازش بپرسم به روح اعتقاد داری !؟
دیدگاه  •   •   •  1393/06/20 - 18:34
+6
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
یه کلمه میگم میخوام ببینم چقد واستون ارزش داره ؟
.
.
.
.
.
.
.
ایران
دیدگاه  •   •   •  1393/06/20 - 18:29
+5
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده
فکر نکن بی وفا هستم ، دلم از سنگ نشده...
اعتراف میکنم اینک در حسرت روزهای شیرین با تو بودنم
باور نمیکنم اینک بی توام
کاش میشد دوباره بیایی و یک لحظه دستهایم را بگیری
کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای مرا ببینی
تا دوباره به چشمهایت خیره شوم ، تا بر همه غم و غصه های بی تو بودن چیره شوم...
کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای نگاهت کنم ، با چشمهایم نازت کنم
در حسرت چشمهایت هستم ،چشمهایی که همیشه با دیدنش دنیایم عاشقانه میشد
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم هوایت را کرده
در حسرت گرمی دستهایت ، تا کی باید خیره شوم به ع[!]ایت ، هنوز هم عاشقم ، عاشق آن بهانه هایت...
کاش بودی و به بهانه هایت نیز راضی بودم ، کاش بودی و من دیگر از سردی نگاهت شاکی نبودم
هر چه خواستم از تو بگذرم از همه چیز گذشتم جز تو ، هر چه خواستم فراموشت کنم همه را فراموش کردم جز تو ، هر چه خواستم به خودم بگویم هیچگاه ندیدم تو را ، چشمهایم را بستم و باز هم دیدم تو را ، هر چه خواستم دلم را آرام کنم ، آرام نشد دلم و بیشتر بهانه تو را گرفت ، هر چه خواستم بگویم بی خیال ، بی خیالت نشدم و به خیالت تا جایی که فکرش هم نمی کنی رفتم...
میخواستم با تنهایی کنار بیایم ، دلم با تنهایی کنار نیامد ، میخواستم دلم را راضی کنم ، یاد تو باز هم به سراغم آمد ، میخواستم از این دنیا دل بکنم ، دلم با من راه نیامد ...
بگذار اعتراف کنم که دلم در چه حالیست ، بدجور از نبودنت شاکیست ، هر جا هستی برگرد که اصلا حالم خوب نیست....


2 دیدگاه  •   •   •  1393/06/20 - 18:21
+4
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
پس از اَفرینش اَدم خدا گفت به او: نازنینم اَدم....
با تو رازی دارم
اندکی پیشتر اَی ...
اَدم اَرام و نجیب ، اَمد پیش !!
زیر چشمی به خدا می نگریست !!
محو لبخند غم آلود خدا
دلش انگار گریست .
نازنینم اَدم: ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید ) !!!
یاد من باش ... که بس تنهایم !!
بغض آدم ترکید، ... گونه هایش لرزید !!
به خدا گفت :
من به اندازه ی ...
من به اندازه ی گلهای بهشت .... نه
به اندازه عرش ... نه ... نه
من به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من
دوستدارت هستم !!
اَدم ،.. کوله اش را بر داشت
خسته و سخت قدم بر می داشت ...
راهی ظلمت پر شور زمین ...
زیر لبهای خدا باز شنید ،...
نازنینم اَدم ... نه به اندازه ی تنهایی من ...
نه به اندازه ی عرش... نه به اندازه ی گلهای بهشت !!!
که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش !!!!
دیدگاه  •   •   •  1393/06/20 - 18:19
+5
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺍﺯ ﺳﻔﺮ ﺳﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺯ
ﮐﺸﻮﺭ :
ﻣــــﺎﯼ ﮔـــﺎﺩ !
ﻭﺍﺍﺍﯼ ﺧﻴﻠﯽ ﻫَـــﭙﻲ ﺍﻡ !
ﭼﻄﻮﺭﯼ ﻣﺎﯼ ﻓﺮﻧﺪِ ﻣﻦ ! ﮐﻠﯽ ﻣﻴﺴﺖ ﮐﺮﺩﻩ
ﺑﻮﺩﻡ ! ﺧﺪﺍﺭﻭ
ﺗﻨﮑﺲ،ﻫﻤﻪ
ﭼﯽ ﺍﻭﮐﻴﻪ !!
ﻭﺍﺍﺍﯼ ﺩَﺩﯼ ﻭ ﻣﺎﻣﯽ ﺭﻭ ﺑﺒﻴﻦ !
ﻭﺍﺍﺍﺍﻭﻭﻭﻭ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﭼﻘﺪﺭ ﭼﻨﺞ ﺷﺪﻩ !
ﺁﺁﺁﺁﺥ ﮐﺒﺎﺏِ ﺍﻳﺮﻭﻭﻭﻧﯽ ﺑﺎ ﺗﻮﻣﻴﺘﻮ !
ﺳﺎﺭﯼ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺗﻮﻣﻴﺘﻮ ﭼﯽ ﻣﻴﮕﻴﻦ ؟ !
ﻭﺍﯼ ﺍﺻﻼ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻢ ﺍﺳﭙﯿﮏ ﮐﻨﻢ !!!!!!!!
ﺍﻳﻨﺎﺭﻭﺍﮔـﻪ ﺩﻳﺪﻳﻦ ، ﺑﺎ ﺗﺮﻳﻠﻰ ﺯﻳﺮﺷﻮﻥ ﻛﻨﻴﻥ
دیدگاه  •   •   •  1393/06/20 - 17:52
+2
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
پسرا سه جا از دخترا کم میارن :
.
.
.
.
.
.
.
.
۱ – نمره گرفتن از استاد
۲ – لایک گرفتن تو فیسبوک
۳ – تاکسی گرفتن تو خیابون
دیدگاه  •   •   •  1393/06/20 - 17:32
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ