یافتن پست: #تو

maryam
maryam




مرد اونه که زن مورد علاقشو تو لباس عروس تصور کنه ...
نه لخت ..



دیدگاه  •   •   •  1393/03/3 - 00:44
+4
maryam
maryam




من همانم !
دختری که برای داشتنت .
تمام شب را بیدار می ماند....
و با تویی که " نیستی " حرف میزد ....!
دختری که .....
زانو میزد لبه ی تختش ،
چشمانش را می بندد ،
و تنها آرزویش را
برای هزارمین بار به خدا یاد آور می شود......
و خدا هم
مثل همیشه لبخند میزند ...
از اینکه
تو
آرزوی همیشگی من بودی ... !






دیدگاه  •   •   •  1393/03/3 - 00:42
+3
maryam
maryam

زن رو باید بغل کرد و بی دلیل بوسش کرد
حتی وقتی آرایش نداره،




دو روز وقت نکرده ابروهاشو برداره

وقتـــی لباس تو رو پوشیده
و خودشو گوله کرده تو تخت
تو جای خالی تو که هنوز گرمای تنتو داره

که سرشو فرو کرده تو بالشت
که بوی تنتو با لذت
با هر نفسش بکشه توی ریه هاش
زن رو باید بغل کرد و تو بغل نگه داشت

و با همه شلختگی ظاهریش عاشقاااااانه بوسش کرد
تا احساس امنیت کنه

که مردش همه جوره دوسش داره...






18 دیدگاه  •   •   •  1393/03/3 - 00:36
+4
maryam
maryam

دخـــتری که ...
لاک هاش پریده و ناخوناش کوتاه بلنده ...

دختـــری که ...
موهاش ژولی و پولی و ابروهاش پُر شده

دختــــری که ...
براش مهم نیست آرایش داره یا لباساش لنگه به لنگه ...

این دختــــر خسته است ..
افســـرده است ...
یه کم درکــــش کن ... !!





دستشـــو بگیر ببر شده حتی با زور بیرون... بگردون ..
براش گل بخر ..
بهش محبت کن ..
بذار بفهمــــه دوستش داری ...
قدرشو میدونــــی ...

این دختــــر ..
از دست کارایِ تـــو و بی توجهی های تـــو اینجوری شده !!
روز اول آشناییتون مگه اینجوری بود ؟؟ هان ؟؟!!
درک کن یه کم ..
قــدر بدون ...
بفهـــــــم این چیزا رو .. !! سخت نیست !!





{-60-}

دیدگاه  •   •   •  1393/03/3 - 00:32
+3
maryam
maryam
بالاخره خواهد آمد...
آن شب هایی که تا صبح...
در کنار تو بیدار بمانم،
سَرت را رُوی سیـــنه ام بگذارم ..
و به تو بگویم که...
در کنارت چه قَــدر خوشبخت هستم! 
دیدگاه  •   •   •  1393/03/2 - 23:33
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥








كه لای سینه های تو بی هوا گریه شوم

كه مست تویه كوچه های غمت بدوم






دیدگاه  •   •   •  1393/03/2 - 20:44
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﻭﻗﺘـــﻰ ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺘـــﻰ ﻣﻨــﻮ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﻦ .!.
ﻓﻘﻂ ﺩﺍﺷﺘـــﻢ ﺑﻪ ﻣﻐـــﺰﻡ ﻓﺸـــﺎﺭ ﻣﻴﺎﻭﺭﺩﻡ ﺗﻮ ﻛﻰ ﻫﺴﺘﻰ ﺍﺻﻼً !خخخخخخ
دیدگاه  •   •   •  1393/03/2 - 20:43
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
زنى سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند.
یکروز تصمیم گرفت میزان علاقه‌اى که دامادهایش به او دارند را ارزیابى کند.
یکى از دامادها را به خانه‌اش دعوت کرد و در حالى که در کنار استخر قدم مى‌زدند
از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت.
دامادش فوراً شیرجه رفت توى آب و او را نجات داد.
فردا صبح یک ماشین پژو ٢٠۶ نو جلوى پارکینگ خانه داماد بود و روى شیشه‌اش نوشته بود:
«متشکرم! از طرف مادر زنت»
زن همین کار را با داماد دومش هم کرد
و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت توى آب وجان زن را نجات داد.
داماد دوم هم فرداى آن روز یک ماشین پژو ٢٠۶ نو هدیه گرفت که روى شیشه‌اش نوشته بود:
«متشکرم! از طرف مادر زنت»
نوبت به داماد آخرى رسید.
زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت.
امّا داماد از جایش تکان نخورد.
او پیش خود فکر کرد وقتش رسیده که این پیرزن از دنیا برود پس چرا من خودم را به خطر بیاندازم.
همین طور ایستاد تا مادر زنش درآب غرق شد و مرد.
فردا صبح یک ماشین بى‌ام‌و کورسى آخرین مدل جلوى پارکینگ خانه داماد سوم بود
که روى شیشه‌اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف پدر زنت»
دیدگاه  •   •   •  1393/03/2 - 20:42
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اگر ساعت ها کنار کسی بودین و دلتون اینترنت نخواست

باهاش ازدواج کنین :))
دیدگاه  •   •   •  1393/03/2 - 20:33
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
امروز وقتی خواستم پول تاکسی رو بدم راننده نگرفت
گفت: Unknown از شما عمرا کرایه بگیرم
با تعجب پرسیدم شما منو میشناسی؟؟؟
گفت :بله که میشناسم
دخترم یکی از ادد لیستای شماست،،،
پستای شما شادی رو به زندگی ما اورده
اشک تو چشمام حلقه زدو گفتم من متعلق به شما هستم
هیچی دیگه اینطور شد که من تو سطح کشور مشهور شدم،،،
.
.
.
.
.البته حمل برخودستایی نباشه
دیدگاه  •   •   •  1393/03/2 - 20:32
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ