یافتن پست: #تو

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دیشب یه اس ام اس اشتباهی واسم اومده كه :
رسیدی پاریس خبر بده ...
نشست هیات مدیره هم فرداست ...
برای هماهنگیه بارنامه ی اون ١٠ تا مازراتی هم با دبی تماس بگیر ...

حالا من پفك حلقه ای كرده بودم تو انگشتام داشتم باب اسفنجی میدیدم
جواب دادم : ok
2 دیدگاه  •   •   •  1393/09/15 - 20:24
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مامانم کارگر آورده خونه رو تمیز کنه …
بعد به من میگه برو اون اتاقتو تمیز کن الان بیاد بخواد اونجارو تمیز کنه ببینه کثیفه زشته !!!
2 دیدگاه  •   •   •  1393/09/15 - 20:23
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تو مترو داشتم چت میکردم دیدم پسره داره چت منو میخونه نوشتم:
((بچه ها اینجا یکی داره چتامو میخونه اما
حواسش نیست زیپ شلوارش بازه))
ب همین دستگیره در، حداقل 5 نفر به زیپاشون نگاه کردن !
یه دختره هم اول خودشو جمع و جور کرد
بعد دید ک دارم نگاهش میکنم گفت :
مال من زیپ نداره دکمه ایه :|
اصن یه وضی !!
دیدگاه  •   •   •  1393/09/15 - 20:11
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مجری: کی میدونه عشق چیه؟

فامیل: به خریت رمانتیک میگن عشق!

مجری: عشق یه احساس خیلی خوبه

پسرعمه: مثل حسی که آدم تو دستشویی داره!

مجری: خیلی بیشتر!

کلاه قرمزی: مثل حسی که چندتا آدم تو دستشویی دارن!

فامیل: بابایی تو چرا میخندی؟

بچه: پدررر...حس خوب دارم!

فامیل: اوه اوه آقای مجری به نظر شما عاشق شده یا خرابکاری کرده!؟
دیدگاه  •   •   •  1393/09/15 - 19:45
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺻُﺐ داﺷﺘﻢ ﻣﯿﺮﻓﺘﻢ ﺟﺎﯾﯽ ؛ رادﯾﻮی
ﺗﺎﮐﺴﯽ روﺷﻦ ﺑﻮد !
ﺗﻮ رادﯾﻮ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﮐﻪ :
ﺷﻤﺎ ﺑﺮای ﺣﻔﻆ اﻣﻨﯿﺖ ﺗﻮی ﻓﻀﺎی ﻣﺠﺎزی
ﭼﯿﮑﺎر ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ ؟
ﯾﻪ ﭘﺴﺮه زﻧﮓ زد ﮔﻔﺖ :
ﻣﻦ ﺗﻮی ﻓﻀﺎی ﻣﺠﺎزی ﺳﻌﯽ ﻣﯿﮑﻨﻢ اﺻﻼ
ﺑﻪ اﯾﻨﺘﺮﻧﺖ وﺻﻞ ﻧﺸﻢ !
ﺧﻮش ﺑﺤﺎﻟﺸﻮن دﯾﮕﻪ ! ﯾﻪ ﺳﺮﯾﺎ ﮐﻪ ﻋﻘﻞ
ﻧﺪارن ، راﺣﺖ زﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﻦ !
دیدگاه  •   •   •  1393/09/15 - 19:44
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
امروز خواهرزاده ی گودزیلام (كلاس اوله)اومد تو اتاقم گفت:دایی مامانم همش میگه ناخونات بلنده فردا میری مدرسه باید كوتاه كنی،بیا توببین اصلا بلنده؟
منم گفتم آره خاله راس میگه بلنده، مثلا اگه من جای ناظمت بودم فردا نمیذاشتم بری سركلاس...
برگشته میگه:خب خدا خر رو دید بهش شاخ نداد!!!
یعنی خدایی هنوز تو كف این حرفشم...
دیدگاه  •   •   •  1393/09/15 - 19:44
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دخدره پست گذاشته بود : وحشی تر از آنم که بتوانی رامم کنی...

منم واسش نوشتم:هوشـــــــههههههه

اوررررررررههههه......

چه خه...چخه

بــیَـــه بـــیَـــه

آرام باش حیوان :خخخ

یه مسلمون بیاد بگه واسه چى بلاک شدم؟؟؟
دیدگاه  •   •   •  1393/09/15 - 19:10
+2
bestdata
bestdata
اگر مخفی کردن سیب زمینی سرخ کرده تو فر اجاق گاز رو نادیده بگیریم 

آره میشه گفت رفیق بی کلک مادر!
دیدگاه  •   •   •  1393/09/15 - 13:39
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به خداحافظیِ تلخِ تو سوگند نشد...هر چه کردم که کنم ترک تو،سوگند نشد

خسته از بازی تکراریِ ما...رفتم اما به تو سوگند نشد

...

یه مُردم که گاهی نفس می کِشه...رو قلبش یه عکسِ قفس می کِشه

گرم بی شرف باز گره خورده به...دلی که همش پاهاشو پس می کِشه

نگو غیرممکن شده بودنت...نگو جا نذاشتم واسه موندنت

گناهم فقط بی گناهی شده...یه چیزی این وسط اشتباهی شده

حواست به من نیست،حواست کجاست...چقدر خواسته ی من اَزت نابجاست

تو باید بری آسمونی بشی...جهنم که جای چشای تو نیست

اتاقی که من توش قدم می زنم...یه دم خالی از ماجرای تو نیست

فقط اومدی دل هوایی کنی...و بعدش هوای جدایی کنی

تمومش کن آخه تا به کِی...می خوای تو دل من خدایی کنی

دیگه اصلا اَزت خوبی نمی خوام...دیگه اصلا شبا نوری نمی خوام

بزرگی کردی تا اینجاش،ممنون...تحمل کردی ما رو جاش ممنون

...

نگاه کن یه پُر ادعا رو...چطور تونستی با چشات شکارش کنی

تو باید بری،من یه دیوونم...یه بیمارو می خوای چیکارش کنی

فقط اومدی دل هوایی کنی...و بعدش هوای جدایی کنی

تمومش کن،آخه بگو تا به کِی...می خوای تو دل من خدایی کنی

نباشم شبا با کی حرف می زنی...غمای کیو از دلش می کَنی

قرار شد بری عاشق کی بشی...داری آرزومو به گند می کِشی

تو که رفتی کار هر روز و شبم هق هق شد...و خدا شاهد دق کردن این عاشق شد

حق من این همه بی کسی و آزار نبود..حق من خیره شدن به عکس دیوار نبود

تو که رفتی ریشه های منو با داس زدن...زنده بودم و به قاب عکس من یاس زدن

با روبان مشکی عکس منو تزیین کردن...یعنی می شه خاطرات خوبمون برگردن؟
آخرین ویرایش توسط NEGAR1992 در [1393/09/14 - 21:32]
2 دیدگاه  •   •   •  1393/09/14 - 21:22
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
هر چه کردم که کنم ترک تو سوگند نشد
1 دیدگاه  •   •   •  1393/09/14 - 21:20
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ