یافتن پست: #تو

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یعنی کارای که این بچه کوچیک های الان میکنن اگه ما میکردیم الان
وجود خارجی نداشتیم
یعنی مورد داشتیم بچه به بابا ش گفت یا برام لواشک میخیری یا حق نداری پاتو بزاری خونه
دیدگاه  •   •   •  1393/09/8 - 20:17
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه قانون علمی هست که می گه:
اگر وسط کویر...
در اتوبان...
دما ۱۰۲درجه سانتی گراد...
تا چشم کار می کنه هیچ موجودی دیده نمی شه...
فاصله تا آبادی بعدی ۲۰۰کیلومتر...
داری با ماشین ۱۲۰ کیلومتر بر ساعت می ری ...
که ناگهان سرعتت ۱۲۱کیلومتر بر ساعت شود ...
.
.
.
آنگاه برادران زحمت کش راهنمایی و رانندگی پدیدار می شوند...
دیدگاه  •   •   •  1393/09/8 - 20:16
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
این فیلم خارجیارو دیدین؟؟؟؟
بچهه که خوابش میبره مادرش میاد آروم یه پتو میکشه روش
یه بوس کوچولوش میکنه میره...
.
.

حالا من که خوابم میبرد مادرم یه لحاف کرسیه ۲۰۰ کیلویو
از ارتفاع ۲متری زاااارت مینداخت روم
پشت بندشم بابام که مثلا حواسش نبود پامو لقد میکرد...
بعد که من مثل جن زده ها میپریدم!!!!
دوتائی با هم میخندیدن میگفتن:
پدر سوخته الکی خودشو به خواب زده بود!!!!!!!!
دیدگاه  •   •   •  1393/09/8 - 19:59
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
میدونید ﺍﻭﻥ ﭼﻪ ﮐﺸﻮﺭﯾﻪ ﮐﻪ ﺗﻮﺵ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﻧﻔﺮ ﻭﺍﺳﻪ ﻫﻢ ﻣﺘﺎﺳﻔﻦ !؟

.

.

.

.
ﯾﻌﻨﯽ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﯿﺪ ؟؟؟؟

ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ ﻣﺘﺎﺳﻔﻢ :|
دیدگاه  •   •   •  1393/09/8 - 19:42
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
قابل توجه عزیزانی که پست های طویل، در حد سه جلد کتاب میگذارند!

البته از زحمات شما سپاسگزاریما !!

ولی دوست عزیز!

اگه ما حوصله خوندن داشتیم ادامه تحصیل میدادیم :
دیدگاه  •   •   •  1393/09/8 - 19:24
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



ساعت سه نصف شب رفتم عابر بأنك پول بگیرم، مبلغ رو كه زدم

عكس یه قبر رو مانیتور ظاهر شد، امروز رفتم به رییس بانك میگم

آخه این چه وضعشه، میگه منظور عابر بانك این بوده كه ساعت سه نصف شب

پول از سر قبر بابام بیارم بدم به تو؟؟؟؟ :|:|:|

خیلی حرفش منطقی بود لامصب :|:|:|
دیدگاه  •   •   •  1393/09/8 - 19:16
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
رفته بودم لبنیاتی، دیدم یه دختر اومده با یه سطل!

به فروشنده میگه: آقا یه کیلو شیر گاو بدین

فروشنده گفت: تو این سطلی که آوردی یه کیلو شیر گاو جا نمیشه

دختره خیلی خونسرد گفت: پس لطفا یه کیلو شیر گوسفند بدین!

به همین برکت قسم تا همین چند دیقه پیش داشتم قفسه های مغازه رو گاز میگرفتم!

:))):))))))):))))))))))
دیدگاه  •   •   •  1393/09/8 - 19:13
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
زمان ما خودکار بغل دستی که میوفتاد زمین

دستمون هم که نمیرسید برش داریم،

لااقل فیگور کمک کردن میگرفتیم خم میشدیم...

دیروز تو دانشگاه موبایلم رو به زور از زیر پای دختره درآوردم

تازه کلی هم مجبور شدم عذر خواهی کنم :|

کصافط میگفت کفشمو موبایلی کردی...!
دیدگاه  •   •   •  1393/09/8 - 19:11
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چــنـد وقـتـه دارم بـا خـودم فـکر مـیـکـنـم

اگه چـیـن و هــنــد با هم مــتــحــد بشن

و بــخـوان به یه کــشـور حــمــله کنـن

اصـن لـازم نـیـسـت حـمـلـه نظـامـی بکنند

نـفـری یـه تـــــف بـنـدازن تو اون کشور سـیــل راه میفته

بـه هـمـیـن راحـتـی
دیدگاه  •   •   •  1393/09/8 - 19:09
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
●●تصور کن روزی بهم پیام بدی و جواب ندم!
●●زنگ بزنی و تعجب کنی چرا جواب نمیدم
●●و روزی دیگه زنگ بزنی و یکی از خانواده ام جواب بده بگه بفرمایید؟
●●و تو بگی کجایی؟؟!
●●بگه منظورت اون مرحومه؟؟؟؟
●●چیکار میکنی؟ داد میزنی؟ گریه میکنی؟
●●اونوقت میگه امروز 4 روزه دفنش کردیم
●●اون لحظه چی میــــــــگی؟
●●تا وقتی امروز کنارتم سعی کن دوستم داشته باشی
●●چون ممکنه روزی بیاد و من نباشــــــم...
●●دیروز یکی رو دفن کردن امروز یکی و فردا هــــم من...
●●آرررررررررررررررره زندگی همینه .......
دیدگاه  •   •   •  1393/09/8 - 16:28
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ