یافتن پست: #حال

xroyal54
xroyal54
دقت کردین ما دانشجوهای واقعی وقتی چیزی نمی فهمیم از بغل دستی می پرسیم تو چیزی فهمیدی؟
اونم میگه نه و ما به خود می بالیم و خوشحال از اینکه تنها نیستیم و همگی نمی فهمیم!
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 23:43
+7
xroyal54
xroyal54
تو دست در دست دیگری ….

من در حال نوازشِ دلی که سخت گرفته است از تو ….

مدام بر او تکرار می کنم که نترس عزیز دل…


آن دستها به هیچ کس وفا ندارند….


.....................********......................
از تو متنفرم حتی اگر اندازه تمام ستاره های آسمان هم دوستم داشته باشی

برایت آرزوی مرگ نمیکنم چون باید بمانی و خوشبختی من و بد بختی خود را ببینی . . .

منتظر آن روز هستم

مانند روزی که رفتی و گفتی دیگر باز نمی گردی
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 23:29
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
حالم به هم می خورد از کلمه های عزیزم
و عشقم من را همان ببین صدا کن....
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 21:31
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
راه حل تضمینی برای افزایش سرعت اینترنت:
.
.
.
.
.
.
.
.
کابل مودمو خم کنید، اینترنت پشت سیم جمع میشه ...
بعد یهو ولش کنین!اینترنت با فشارمیاد تو مودمتون حالشو می برید

تذکر : سیمو زیاد نگه ندارید ممکنه اینترنت فشارش خیلی زیاد شه ,ب[!] کف اتاقتون اینترنتی شه :))
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 21:28
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
با هم میخونیم:D:D
پسر ایرونی ... غول بیابونی... خودت میدونی... عین میمونی... شلوارت لیه... کفشت ملیه... اینقدر پز نده... جیبات خالیه...

حالا وای وای وای لای لای لای لای...
.دخترا موج مکزیکی ~ ~ پرچم رو قله اورسته .... یکی نگهش داره
. . شوخی نبود به دل بگیرید!:)))))))@AsiyE@asalam@sayeh
آخرین ویرایش توسط NEGAR1992 در [1392/07/8 - 21:18]
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 21:15
+9
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
پسر : الو گلابی؟
دختر : سلام کثافت
بعد هردو از ته دل میخندن {-33-}
پسر : خوبی کج و کوله ی من
دختر : به توچه عشقم خوبم تو خوبی
...پسر : خــــــــر نفهم حالتو میپرسم میگی به تو چه؟ شیطونه میگه بزم شل و پلش کنم ها
دختر : گفتم که خوبم الاغ تو خوبی {-33-}
پسر: فدای خنده هات شم که مثل شتر میخندی نفسم
دختر : مـــــــــرگ شتر خودتی روانی
پسر : دلم واست تنگ شده بود آشغال دوست داشتنی
دختر : منم
پسر : خوب دیگه بسه خیلی باهات حرف زدم پر رو شدی
دختر : کوفتت شه باهات حرف زدم
پسر: مواظب خانمی الاغ من باش
دختر : چشم اقای بی ادب
پسر : دوست دارم دیوونه
دختر : منم دوست دارم آقاهه

و بعد خداحافظی با خنده حتی تا چند لحظه بعد از این که تماسشون تموم میشه خنده رو لب هردوشونه .
هی زندگی {-8-}
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 20:15
+5
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
در CARLO
ایرانی جماعت یه جور از جمعه و بعد از ظهراش آه و ناله می کنند
انگار باقی روزای هفته تو سواحل هاوایی در حال خوش گذرونی اند{-7-}
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 19:39
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
هر چند دل سپردنمان اشتباه نیست

اما برو که ماندنت اینجا صلاح نیست



حس می کنم زمین و زمان درد می کشند

وقتی بساط گریه ی ما روبراه نیست



لطفا دعا نکن که به جایی نمی رسد

اینجا کسی برای کسی "باراله" نیست



اصلا نترس از آخرتم ، حرفهای من

حتی به قد یک سر سوزن گناه نیست



دیگر غم حلال و حرامی نمانده است

وقتی نفس کشیدن ما هم مباح نیست



حالا برو به معجزه هم معتقد نباش

دنیا برای ما دو نفر سرپناه نیست !
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 19:29
+4
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi

یه روز یه جوون سرش رو می چسبونه به شیشه آرایشگاه و از آرایشگر می پرسه چفدر طول می کشه تا نوبت من بشه؟



آرایشگر یه نگاهی به مغازه اش می اندازه و جواب می ده : حدود 2 ساعت دیگه و جوون می ره



چند روز بعد دوباره جوونه می آد و سرش رو می چسبونه به شیشه می گه و می پرسه چفدر طول می کشه تا نوبت من بشه؟



دوباره آرایشگر یه نگاهی به مغازه اش می اندازه و جواب می ده : حدود 3 ساعت دیگه و جوون بازم می ره



دفعه بعد که جوونه میاد و این سوال رو می پرسه ، آرایشگره از یکی از دوستانش به نام  Bill می خواد که بره دنبال طرف ببینه این آدم کجا می ره؟


ماجرا چیه که هر دفعه می پرسه کی نوبتش می شه اما می ره و دیگه نمی آد ؟!



Bill می ره و بعد از مدتی در حالی که از شدت خنده اشک تو چشاش جمع شده بود بر می گرده. آرایشگر ازش می پرسه : حوب چی شد؟ کجا رفت؟



Bill جواب می ده: رفت خونه تو!!! {-33-}
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 18:10
+2
nanaz
nanaz
آدم بمیره ازین سوتی ها نده
بعد از سالها یکی از دوستای قدیمیمو تو خیابون دیدم،
کلی باهم حرف زدیم تا رسیدیم به اینجا که:
گفتم: خب الان مشغولِ چه کاری هستی؟
گفت:یه مغازه زدم ولی راضی نیستم
دوست دارم خشکبار فروشیش کنم، کلی سود داره
اما صاب مغازه راضی نیست، میگه کلاسِ مغازه رو میاری پایین!!
گفتم:تف به ذاتِ خرابش، لابد از این تازه به دوران رسیده هاس.
غمت نباشه، یکی از بچه ها یه جای تووپ داره واست ردیفش میکنم،
هرچی حال کردی بریز توش، صاب مغازه هم زنشو بزاره پشتِ ویترین
کلاسِ مغازه ش بره بالا….
گفت: صاب مغازه بابامه …!
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 14:38
+8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ