یافتن پست: #حال

*elnaz* *
*elnaz* *
در وصف حالم همين سه کلمه کافيست... لبخندم درد مي کند...
دیدگاه  •   •   •  1393/05/26 - 21:17
+6
*elnaz* *
*elnaz* *
تو را هرگز آرزو نخواهم کرد، هرگــــــــز … چون محال میشوی مثل همه آرزوهایم !
دیدگاه  •   •   •  1393/05/26 - 20:39
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دوست جونیا

مهربونا

با معرفتا

اونایی که بود و نبود من براشون مهمه

من احتمالا فردا و پس فردا نیستم حسابی مراقب خودتون باشین تا ب میگردم

ی مو از سرتون کم بشه وای بحالتون
دوستتون دارم شب خوش
3 دیدگاه  •   •   •  1393/05/25 - 22:35
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



من میگم ٢٠۶ سفید مقصر بوده!!!
اول ٢٠۶ سفید زده به اون ٢٠۶ سفیده، بعدش ٢٠۶ سفید زده به این ٢٠۶ سفیده که میبینید :))
٢٠۶ سفید هم دیده، ٢٠۶ سفید زده به ٢٠۶ سفید و ٢٠۶ سفید زده بغل نگاه کنه . راننده ٢٠۶ سفید زنگ زده به پلیس و گفت:
یه ٢٠۶ سفید زده به ٢٠۶ سفید و ٢٠۶ سفید زده به ٢٠۶ سفید، زود خودتونو برسونید تا اینا ماشیناشون قاطی نشده!!
حال من میگم مقصر ٢٠۶ سفیدس
نظر شما چیه !!؟
دیدگاه  •   •   •  1393/05/25 - 13:14
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥


6 دیدگاه  •   •   •  1393/05/24 - 17:24
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
سلامتی سربازای بی ملاقاتی
سلامتی اشکایی که از دوری عشقشون و خانوادشون میریزن
سلامتی بیخبریاشون از خیلی جاها
سلامتی پدر مادراشون که چشم براهشونن:(
سلامتی اونایی که رفتن سربازی عشقشونم رفت با یکی دیگه:(
سلامتی سربازایی که تو خدمت هم خرج خانواده میدن

سلامتی سربازی ک ۵۵دقیقه تو صف ایستاد تا ۱دقیقه صدا عشقشو بشنوه ولی چیزی نشنید جز:
"مشترک مورد نظر در حال مکالمه میباشد"
دیدگاه  •   •   •  1393/05/24 - 17:10
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







تا حالا گل پسر دیده بودی؟

..

..

..

..

غنچه پسر چی ؟ :))






4 دیدگاه  •   •   •  1393/05/24 - 15:52
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
هنوز دوستش داری ولی دیگه مال تو نیست
با این حال نمی تونی از داخل پروفایلت ریموش کنی!!!
.
.
.
هر روز پروفایلش رو چک می کنی و عکساش رو می بینی
و زیر لب میگی: خیلی بی معرفتی
اما ....
هنوز دوست دارم . . . !
دیدگاه  •   •   •  1393/05/24 - 14:51
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
کلی تف نگه داشتم منتظرم روزی پولدار بشم باهاش....
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
پولامو بشمرم
:|
2 دیدگاه  •   •   •  1393/05/24 - 14:29
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم وقتی میبردنمون پارک، میرفتیم مثل مظلوما می چسبیدیم به میله ی کنار تاب، همچین ملتمسانه به اونیکه سوار تاب بود نگاه میکردیم، که دلش بسوزه پیاده شه ما سوار شیم، بعدش که نوبت خودمون میشد، دیگه عمرا پیاده می شدیم
2 دیدگاه  •   •   •  1393/05/24 - 11:34
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ