یافتن پست: #حرام

fereshte
fereshte
دلی ک بردی  دلی ک دزدیدی   احساسی ک پژمردی   دستانی ک گرفتی  صدایی ک شبها باآن آرام میگرفتی  نانو نمکی ک خوردی   حتی نمکدانی ک شکستی  همه... حلالت باشد ! جز دلم در اولین نگاه !   حرامت باشد لحظه ای ک مرا  به گناه عادت دادی و رفتی
دیدگاه  •   •   •  1393/01/9 - 22:56
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تمام حرف مجنون یک کلام است
"نفس" بی یاد "لیلایم" حرام است . . .
دیدگاه  •   •   •  1393/01/9 - 21:03
+3
محمد
محمد
وﺳﯿﺪﻥ ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺣﺮﺍﻡ ﻧﯿﺴﺖ!!

ﺟﺰء ﻭﺍﺟﺒﺎﺗﻪ…!!!!

ﻭﺍﺟﺒﻪ ﮐﻪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺯﻭﺩﺗﺮ

ﺑﺒﻮﺳﯿﺸﻮﻥ ﻭ…

ﺑﺬﺍﺭﯾﺸﻮﻥ ﮐﻨﺎﺭ

آقا قبول!!!
دیدگاه  •   •   •  1393/01/8 - 22:28
+6
Neda-Banoo
Neda-Banoo
من دختر ایرانی ام!چون خود را آراستم مرا فاحشه نامیدند.آرامشم را بوق های ممتد در خیابان شکست. مرا حرامزاده نامیدند و پارچه ای روی سرم کشیدند تا"تو"تحریک نشوی! وقتی گفتم پاکم مرا دروغ گو خواندندخواستم دست از زندگی بکشم گفتند از ترس آبرو بود. خندیدم و به من گفتند اغواگر!زدند توی دهانم.حرف زدم گفتند خفه شو!. همجنس هایم بیمار میشوند و آزرده تا تو به کام برسی!گفتند شکر کن به آزادی ات خدایا شکرت من یک دختر ایرانی آزادم
دیدگاه  •   •   •  1392/10/13 - 18:34
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
لمس تن تو

شهوت است و گناه

حتی اگر خدا عقدمان را ببندد...

داغی لبت جهنم من است

حتی اگر فرشتگان سرود نیکبختی بخوانند...

هم آغوشی باتو,هم خوابگی چرک آلودی ست

حتی اگر خانه خدا خوابگاهمان باشد...

فرزندمان,حرام نطفه ترین کودک زمین است

حتی اگر تو مریم باشی و من روح القدس...

خاتون من!

حتی اگر هزار سال عاشق تو باشم,

یک بوسه

یک نگاه حتی,حرامم باد!

اگر تو عاشق من نباشی.
دیدگاه  •   •   •  1392/10/11 - 10:38
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
همسایه ﻣﻮﻥ ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺖ ﺭﻣﺰ وای ﻓﺎﯼ ﺭﻭ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺑﺪﻩ ،

ﺍﺳﻢ ﻭﺍﯼ ﻓﺎﯼ ﺭﻭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ : ﻭﺻﻞ ﺷﺪﻥ ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﺷﺮﻋﯽ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ !

ﺑﻨﺪﻩ ﺧﺪﺍ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺷﺎﻧﺴﺶ ﺭﻭ ﻫﻢ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮐﺮﺩﻩ …
دیدگاه  •   •   •  1392/09/28 - 17:09
+3
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


تمام حرف مجنون یک کلام است “نفس” بی یاد “لیلایم” حرام است


دیدگاه  •   •   •  1392/09/18 - 11:58
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



برای تمام شیرزنان مهرآور وطنم ایران




من زنم ...
با دست هایی که دیگر دلخوش به النگو هایی نیست
که زرق و برقش شخصیتم باشد
من زنم....
و به همان اندازه از هوا سهم میبرم که ریه های تو
میدانی ؟

درد آور است من آزاد نباشم که تو به گناه نیفتی
قوس های بدنم به چشم هایت بیشتر از تفکرم می آیند
دردم می آید

باید لباسم را با میزان ایمان شما تنظیم کنم
دردم می آید

ژست روشنفکریت تنها برای دختران غریبه است
به خواهر و مادرت که میرسی قیصر می شوی
دردم می آید در تختخواب با تمام عقیده هایم موافقی
و صبح ها از دنده دیگری از خواب پا میشوی
تمام حرف هایت عوض میشود
دردم می آید نمی فهمی
تفکر فروشی بدتر از تن فروشی است
حیف که ناموس برای تو ...... است نه تفکر
حیف که فاحشه ی مغزی بودن بی اهمیت تر
از فاحشه تنی است
من محتاج درک شدن نیستم
دردم می آید خر فرض شوم
دردم می آید آنقدر خوب سر وجدانت کلاه میگذاری
و هر بار که آزادیم را محدود میکنی
میگویی من به تو اطمینان دارم
اما اجتماع خراب است
نسل تو هم که اصلا مسول خرابی هایش نبود
میدانی ؟
دلم از مادر هایمان میگیرد
بدبخت هایی بودند که حتی میترسیدند باور کنند
حقشان پایمال شده
خیانت نمیکردند ..
نه برای اینکه از زندگی راضی بودند
نه ...
خیانت هم شهامت میخواست ...
نسل تو از مادر هایمان همه چیز را گرفت
جایش النگو داد ...
مادرم از خدا میترسد ...
از لقمه ی حرام میترسد ...
از همه چیز میترسد
تو هم که خوب میدانی
ترساندن بهترین ابزار کنترل است
دردم می آید ...
این را هم بخوانی میگویی اغراق است
ببینم فردا که دختر مردم زیر پاهای
گ.ش.ت -ا.ر.ش.ا.د به جرم موی بازش کتک میخورد
باز هم همین را میگویی
ببینم آنجا هم اندازه ی درون خانه ، غیرت داری ؟
دردم می آید که به قول شما تمام زن های اطرافتان خرابند ...
و آنهایی هم که نیستند همه فامیل های خودتانند ....
دردم می آید
از این همه بی کسی دردم می آید



سیمین دانشور


دیدگاه  •   •   •  1392/09/7 - 19:22
+3
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
در CARLO
چرا گرفته دلت، مثل آنکه تنهایی
چقدر هم تنها!
خیال می کنم
دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستی

دچار یعنی
عاشق

و فکر کن که چه تنهاست
اگر ماهی کوچک ، دچار آبی دریای بیکران باشد

چه فکر نازک غمناکی!
و غم تبسم پوشیده نگاه گیاه است
و غم اشاره محوی به رد وحدت اشیاست
خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند
و دست منبسط نور روی شانه آنهاست

نه ، وصل ممکن نیست،
همیشه فاصله ای هست
اگر چه منحنی آب بالش خوبی است
برای خواب دل آویز و ترد نیلوفر،

همیشه فاصله ای هست
دچار باید بود
و گرنه زمزمه حیات میان دو حرف حرام خواهد شد

و عشق
سفر به روشنی اهتراز خلوت اشیاست

و عشق
صدای فاصله هاست.
صدای فاصله هایی که
غرق ابهامند؟
نه،
صدای فاصله هایی که مثل نقره تمیزند
و با شنیدن یک هیچ می شوند کدر.

همیشه عاشق تنهاست
و دست عاشق در دست ترد ثانیه هاست
و او و ثانیه ها می روند آن طرف روز
و او و ثانیه ها روی نور می خوابند
و او و ثانیه ها بهترین کتاب جهان را به آب می بخشند
و خوب می دانند
که هیچ ماهی هرگز،
هزار و یک گره رودخانه را نگشود...

// برگرفته از شعر "مسافر"
دیدگاه  •   •   •  1392/08/28 - 18:19
+5
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
جای خالی ات را با فرض پر کرده ام
حرامش باد آنکه پر کرد جای مرا
دیدگاه  •   •   •  1392/08/27 - 21:55
+6
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ