یافتن پست: #حسرت

Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
تو از این دشت خشک تشنه روزی کوچ خواهی کرد
و اشک من ترا بدرود خواهد گفت.

نگاهت تلخ و افسرده است.
دلت را خار خار نا امیدی سخت آزرده است.

غم این نابسامانی همه توش وتوانت را زتن برده است.
تو با خون و عرق این جنگل پژمرده را رنگ و رمق دادی.

تو با دست تهی با آن همه طوفان بنیان کن در افتادی.

تو را کوچیدن از این خاک ،دل بر کندن از جان است.
تو را با برگ برگ این چمن پیوند پنهان است.

تو را این ابر ظلمت گستر بی رحم بی باران
تو را این خشکسالی های پی در پی
تو را از نیمه ره بر گشتن
یاران
تو را تزویر غمخواران ز پا افکند
تو را هنگامه شوم شغالان
بانگ بی تعطیل زاغان
در ستوه آورد.

تو با پیشانی پاک نجیب خویش
که از آن سوی گندمزار
طلوع با شکوهش خوشتر از صد تاج خورشید است

تو با آن گونه های سوخته از آفتاب دشت
تو با آن چهره افروخته از آتش غیرت
که در چشمان من والاتر از صد جام جمشید است

تو با چشمان غمباری
که روزی چشمه جوشان شادی بود
و اینک حسرت و افسوس بر آن سایه افکنده ست
خواهی رفت.

و اشک من ترا بدروردخواهد گفت
دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 00:36
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
نیمه شب آواره و بی حس و حال – در سرم سودای جامی بی زبان

پرسه ای آغاز کردیم در خیال – دل به یاد آورد ایام وصال

از جدایی یک دو سالی میگذشت – یک دو سال از عمر رفت و برنگشت

دل به یاد آورد اول بار را – خاطرات اولین دیدار را

آن نظر بازی و آن اسرار را – آن دو چشم مست آهو وار را

همچو رازی مبهم و سربسته بود – چون من از تکرار او هم خسته بود

آمد و هم آشیان شد با من او – همنشین و هم زبان شد با من او

خسته جان بودم که جان شد با من او – ناتوان بود و توان شد با من او

دامنش شد جایگاه خستگی – این چنین شد آغاز دلبستگی

وای از آن شب زنده داری تا سحر – وای از آن عمری که با شد به سر

مست او بودم ز دنیا بی خبر – دم به دم این عشق میشد بیشتر

آمد و در خلوتم دم ساز شد – گفتگوها بین ما آغاز شد

گفتمش در عشق پابرجاست دل – گرگشایی چشم و دل زیباست دل

گرتو زورقمان شوی دریاست دل – بی تو شامی بی فرداست دل

دل به عشق روی تو ویران شده – در پی عشق تو سرگردان شده

گفت در عشق وفادارم بدان – من تو را بس دوست میدارم بدان

شوق وصلت را به سر دارم بدان – چون تویی محمول خمانم بدان

با تو شادی میشود غمهای من – با تو زیبا میشود فردای من

گفتمش عشقت ز دل افزون شده – دل به جادوی رخت افسون شده

جز تو هر یادی به دل مدفون شده – عالم از زیبائیت مجنون شده

در سرم جز عشق تو سودا نبود – بهر کس جز او در این دنیا نبود

دیده جز بر روی او بینا نبود – همچو عشق من هیچ گل زیبا نبود

خوبی او شهره آفاق بود – در نجابت در نکوهی طاق بود

روزگار : روزگار اما وفا با ما نداشت – طاقت خوشبختی ما را نداشت

پیش عشق ما سنگی گذاشت – بی گمان از مرگ ما پروا نداشت

آخر این قصر هجران بود و بس – حسرت و رنج فراوان بود و بس

یار ما را از جدایی غم نبود – در غمش مجنون و عاشق کم نبود

بر سر پیمان خود محکم نبود – سهم من از عشق جز ماتم نبود

با من دیوانه پیمان ساده بست – ساده هم آن عهد و پیمان را شکست

بی خبر پیمان یاری را گسست – این خبر ناگاه پشتم را شکست

آن کبوتر عاقبت از بند رست – رفت و با دلدار دگر عهد بست

با که گویم آنکه هم خون من است – جسم جان و تشنه خون من است

بخت بدبین وصل او قسمت نشد – این گدا مشمول آن رحمت نشد

آن طلا حاصل به این قیمت نشد – عاشقان را خوشدلی تقدیر نیست

با چنین تقدیر بد تدبیر نیست – از غمش با دود و دم همدم شدم

باده نوش غصه او من شدم – مست مخمور خراب از غم شدم

ذره ذره آب گشتم کم شدم – آخر آتش زد دل دیوانه را

سوخت بی پروا پر پروانه را – عشق من : عشق من از من گذشتی خوش گذر

بعد از تو حتی اسم من را نبر – خاطراتم را تو بیرون کن ز سر

دیشب از کف رفت – فردا را نگر

آخرین یکبار از من بشنو پند – بر من و بر روزگارم دل مبند

عاشقی را دیر فهمیدی چه سود – عشق دیرین گسسته تار و پود

گرچه آب رفته باز آید به رود – ماهی بیچاره اما مرده بود
دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 00:28
+5
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

روزگاریست دراین کوچه گرفتار توام ، باخبر باش که در حسرت دیدار توام ، گفته بودی که طبیب دل هر بیماری ، پس طبیب دل من باش که بیمار توام .


دیدگاه  •   •   •  1392/05/26 - 19:33
+4
nanaz
nanaz
در CARLO
وقتی کسی در کنارت هست ، خوب نگاهش کن :
به تمام جزئیاتش
به لبخند بین حرف هایش
به سبک ادای کلماتش
به شیوه ی راه رفتنش ، نشستنش
به چشم هاش خیره شو
دستهایش را به حافظه ات بسپار
گاهی آدم ها آنقدر سریع میروند که حسرت یک نگاه سرسری را هم به دلت میگذارند …
::
دیدگاه  •   •   •  1392/05/26 - 14:52
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
توکه نیستی ، زندگیمو/ زیره پای کی بریزم
واسه کی ، دلم بمیره / وقتی تو ، نیستی عزیزم
دسته سرده این زمونه / دستامو از تو جدا کرد
بازیه ، دوری و حسرت / با دلای ما ، چه ها کرد
عشق تو ، توی وجودم / تا همیشه ، موندگاره
همه آرزوم همینه / که ببینمت ، دوباره
دوریه تو داره آروم / من و ازپا، در میاره
رنگه پیری ، ذره ذره / تو وجودم پا میزاره ، پا میزاره
طاقت دوری ندارم / تو بیا ، بمون کنارم
ارزونیه قدم تو / همه ی دارو ندارم....
دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 19:56
+2
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

من نه عاشق بودم،نه محتاج نگاهي كه بلغزد برمن
من خودم بودم و يك حس غريب كه بصد عشق و هوس مي ارزيد

من خودم بودم و دستي كه صداقت ميكاشت گرچه درحسرت گندم پوسيد
من خودم بودم و هرپنجره اي كه به سرسبزترين نقطه بودن وا بود
وخدا ميداند،
بي كسي ازته دلبستگيم پيدا بود
من نه عاشق بودم،نه دلداده به گيسوي بلند و نه آلوده به افكارپليد
من به دنبال نگاهي بودم كه مرا ازپس ديوانگيم ميفهميد
....

دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 18:05
+4
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
عشق یعنی یک سلام بی جواب / عشق یعنی حسرت تشنه به آب / عشق یعنی همچون من شیدا / عشق یعنی قطره و باران شدن / عشق یعنی یک شقایق غرق خون / عشق یعنی درد محنت در درون / عشق یعنی سوز نی آه و شبان / عشق یعنی معنی رنگین کمان .
دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 14:03
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
فردا یک راز است،نگرانش نباش!
دیروز یک خاطره بود،حسرتش را نخور!
امروز یک هدیه است،قدرش را بدان!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 19:56
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دراز می کشم
روبروی آسمان
با سرانگشت خیالم می کشم
ستاره ای نیمه جان...

نشسته بر بالینش
آدمکی تنها...
دعا بر لب
در حسرت آمین ها...

آدمک غمگین
چقدر شبیه من
ستاره ای ندارد
میان هفت آسمان...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 19:03
+2
saman
saman

ساغرم شکست ای ساقی
رفته ام ز دست ای ساقی
در میان توفان بر موج غم نشسته منم  
در زورق شکسته منم ای ناخدای عالم
تا نــام من رقم زده شد  
یکباره مهر غم زده شد

بر سرنوشت آدم
تو تشنه کامم کشتی
در سراب ناکامیها
ای بلای نافرجامیها

نبرده لب بر جامی
میکشم به دوش از حسرت
بار مستی و بد نامیها
ساغرم شکست ای ساقی
رفته ام ز دست ای ساقی
حکایت از که کنم
شکایت از چه کنم
که خود به دست خود آتش

بر دل خون شده ی نگران زده ام
بر موج غم نشسته منم  
در زورق شکسته منم  
ای ناخدای عالم

دیدگاه  •   •   •  1392/05/23 - 18:06
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ