یافتن پست: #حس

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



چهارده سالش که بود

می نشست

تعداد شبهای را

که برای عشقش

بیدار مانده بود

می شمرد

بزرگتر که شد

می نشست

تعداد کام های را

که از لبان دوستانش

گرفته بود

می شمرد

ولی اکنون

چه بی احساس

می نشیند

تعداد تن های را

که لمس کرده

می شمارد

آری او بزرگتر شده

ولی کمی حیوان تر



#آزاد#





دیدگاه  •   •   •  1392/09/17 - 21:01
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



الان اینارو دیدم حسابی دلم خوش شد :D


دیدگاه  •   •   •  1392/09/17 - 19:45
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﻧﻘﺪ ﺣﺴﻮﺩ ﻣﯿﺸﯽ، ﻫﯽ ﻣﯿﺮﯼ ﭘﺮﻭﻓﺎﯾﻠﺸﻮ ﭼﮏ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺗﺎ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﯽ ﺍﻟﮑﯽ ﺣﺮﺹ ﺑﺨﻮﺭﯼ...!
دیدگاه  •   •   •  1392/09/17 - 18:54
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



فراموشت کردم ؟!



آری....

اما به چه قیمتی!؟



به قیمت کاهش دیدم . . .



ریزش موهایم . . .



خم شدن احساسم . .



و نقاب خنده که هر روز



بر چهره ام میزنم . . .



و دروغی پنهان . . .



من خوبم...

دنیا به کامت شیرین غریبه ی آشنای من . . .


دیدگاه  •   •   •  1392/09/17 - 15:54
+3
mitra
mitra
ﺧﺪﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﺁﻓﺮﯾﺪ ﮔﻔﺖ:
ﻭﺗﺒﺎﺭﮎ ﺍﻟﻠﻪ ﻭﺍﺣﺴﻦ ﺍﻟﺨﺎﻟﻘﯿﻦ
ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺯﻥ ﺭﺍ ﺁﻓﺮﯾﺪ ﮔﻔﺖ !
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﻋﯿﺐ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﺍﺭﺍﯾﺶ ﻣﯿﮑﻨﻪ
ﮐﻠﯿﭙﺲ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯿﺰﺍﺭﻩ
ﺳﺎﭘﺮﺕ ﻣﯿﭙﻮﺷﻪ
ﺩﻣﺎﻗﺸﻮ ﻋﻤﻞ ﻣﯿﮑﻨﻪ
ﻟﺒﺎﺷﻮ ﭘﺮﺯﺗﺰ ﻣﯿﮑﻨﻪ
ﮔﻮﻧﻪ ﻣﯿﺰﺍﺭﻩ
ﺷﮑﻤﺶ ﺭﻭ ﺳﺎﮐﺸﻦ ﻣﯿﮑﻨﻪ
ﺷﺎﯾﺪ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﺑﺸﻪ
دیدگاه  •   •   •  1392/09/17 - 03:39
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



باید مرد بــــــــــــــاشی تا بفهمی احساس ....

یک زن فـــــــروشی نیست ...

هدیه است ......... هدیه الهی ......

پس قـــــــــــدر این احســـــــــــاس را بدان .....


دیدگاه  •   •   •  1392/09/16 - 21:02
+3
EHSAN
EHSAN
آدمی در آغوش خدا غمی نداشت، پیش خدا حسرت هیچ بیش و کمی نداشت دل از خدا برید و در زمین نشست، صد بار عاشق شد و دلش شکست به هر طرف نگه کرد راهش بسته بود، یادش آمد یک روز دل خدا را شکسته بود
دیدگاه  •   •   •  1392/09/16 - 20:35
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



همیشه بهم میگفتن تو چرا عاشق نمیشی چرا عشقی نداری ؟

همیشه بهم میگفتن عشق یعنی زندگی...

میگفتن اگه عاشق نشی یعنی زندگی نکردی...

ولی بهم نگفتن اگه اسیر یکی بشی دلت میسوزه...

نگفتن اگه با چشاش نگات کنه تموم جونتو به آتیش میکشه...

بهم نگفتن اگه تمام روز ببینیش بازم دلتنگش میشی...

بهم نگفتن برا اینکه گرمای دستشو حس کنی ثانیه شماری میکنی...

بهم نگفتن ممکنه یه روز فراموشت کنه ...

ولی الان همه بهم میگن فراموشش کن!!!!!

آخه چطوری؟

مگه میشه آدم کسیو که دوست داره فراموش کنه ؟؟؟؟؟

کاش بدونی ندیدنت نبودنت هرگز بهانه ای نمیشه واسه از یاد بردنت





دیدگاه  •   •   •  1392/09/16 - 19:28
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



من غریق این سرابم سالهاست

تشنه ی یک قطره آبم سالهاست

سالها ماندم به صحرای خیال

تشنه ی یک قطره احساس زلال

تشنه ی آن روز های پاک پیش

تشنه ی یک تشنه دیدن همچو خویش

هرچه دیدم جملگی نیرنگ بود

کاشکی من هم دلم از سنگ بود...





دیدگاه  •   •   •  1392/09/16 - 19:19
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



از تو سکوت مانده و از من،صدای تو
چیزی بگو که من بنویسم به جای تو
حرفی که خالی ام کند از سال ها سکوت
حسّی که باز پُر کنَدَم از هوای تو
این روزها عجیب دلم تنگِ رفتن است
تا صبح راه می روم و پا به پای تو...
در خواب...حرف می زنم و گریه می کنم
بیدار می کنند مرا دست های تو
هی شعر می نویسم و دلتنگ می شوم
حس می کنم کنارَمی و آه...جای تو....
این شعر را رها کن و نشنیده ام بگیر
بگذار در سکوت بمیرم برای تو...


کوتاه شود



دیدگاه  •   •   •  1392/09/16 - 19:11
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ