یافتن پست: #حس

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

مردی می‌خواست زنش را طلاق دهد.
دوســـتش علت را جویا شد و او گفت: این زن از روز اول همیشـــه می
خواست من را عـــوض کند.
مرا وادار کرد سیگار و مشروب را ترک کنم...
لباس بهتر بپــــوشم، قماربازی نکنم، در سهام ســــرمایه‌گذاری کنم و حتی...
مرا عادت داده که به موسیقی کلاسیک گوش کنم و لذت ببرم!

دوستــــش گفت: این ها که می‌گـــــویی که چیز بــــدی نیست!
مرد گفت: ولی حالا حس می‌کنم که دیگر این زن در شـــان من نیست!!

دیدگاه  •   •   •  1393/01/13 - 15:41
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

زندگی کردن که به همین راحتی ها نیست جان من!


باید باشد بهانه هایی که نبودشان نابودت کنند...


مثل :خنده های کسی,نگاه خاصی,صدایی.چشمهایی, تکه کلامهایی....


اصلا ادم باید برای خودش نیمکت دو نفره ای داشته باشد ...


تاعصر به عصربه ان سربزند....


شب که شدبایدشب بخیرهایی را بشنود....


باید باشند کوچه ها وخیابان و پیاده رو های که از قدمهایت خسته شده اند.....


فنجان های قهوه ای که فالشان عشق باشد....


میزی در کافی شاپ باید شاهد خاطرات ادم باشد...


باید باشند ریتم ها وموسیقی هایی که دگرگونت کنند...


حتی بوی عطری خاص درزندگیت حس شود...


دست خطی که دلت را بلرزاند....


عکس که اشکت را دراورد......


باید باشد....


باید باشد.....

دیدگاه  •   •   •  1393/01/13 - 15:35
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

وقتی کسی در کنارت هست،خوب نگاهش کن
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.


به تمام جزئیاتش...
به لبخند بین حرف هایش..
به سبک ادای کلماتش،
... به شیوه ی راه رفتنش،نشستنش..
به چشم هاش خیره شو..
دستهایش را به حافظه ات بسپار...
گاهی آدم ها انقد سریع میروند،که حسرت یک نگاه سرسری را هم به دلت میگذارن

دیدگاه  •   •   •  1393/01/13 - 13:56
+4
mary jun
mary jun
امان از روزی ک ی دو زاری
خودشو تراول فرض کنه !
5 دیدگاه  •   •   •  1393/01/13 - 13:23
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
5 دیدگاه  •   •   •  1393/01/11 - 23:14
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



لعنت به این روزها !

این روزها که اسم دارند ، شماره دارند ، تعطیلی دارند ،

هفته و ماه و سال دارند ،

اما افسوس که روح ندارند …


4 دیدگاه  •   •   •  1393/01/11 - 22:49
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

مامان بزرگم خیلی مریض بود

و در ضمن دکتری که همیشه میره پیشش مطبش باز نبود

به هزار زحمت راضیش کردیم بره پیش یه دکتر دیگه

وقتی رفتیم داخل،معاینه که تموم شد مامان بزرگم گفت:

آقای دکتر یه چیزی بنویس فعلأ خوب بشم

تا چند روز دیگه برم پیش یه دکتر درست حسابی .

7سال درس خوندشُ شست مثل رخت پهن کرد رو بند! =))

دیدگاه  •   •   •  1393/01/11 - 22:45
+4
mary jun
mary jun
دیگر ن اشک هایم را خواهی دید
ن التماس هایم را
و ن احساسات این دله لعنتی را ...
ب جای آن احساسی ک کشتی
درختی از   "   غرور   "   کاشتم ....
دیدگاه  •   •   •  1393/01/11 - 22:41
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

ما میدانیم که حجم یک اتم اکثرا از فضای خالی تشکیل شده است. حال سوال اینجاست که اگر اتم ها اکثرا از فضای خالی تشکیل شده اند، آیا ماد نباید از ماده عبور کند؟ آیا نباید دست من از میز عبور کند؟

آنچه که یک جسم را سخت میسازد، ذرات بنیادی نیست. بلکه میدانهای الکتریکی بین ذرات است. دست من از میزم عبور نمیکند چرا که الکترون های دست من دفع الکتریکی میز را احساس می کند. و همین دفع الکتریکی مانع عبور دست من از میز میشود.

و باز اتم های میز است که مانع عبور دست من و یا شی از میز میشود. فضای خالی بین هسته و الکترون نقشی در استحکام ساختمان ماده ندارد، بلکه میدانهای الکتریکی چنین نقشی را دارند. به همین دلیل این میدانها نه تنها جسم مادی را می سازند، بلکه ساختمان ماده را حفظ می کنند.

2 دیدگاه  •   •   •  1393/01/11 - 22:29
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



هیچ چیز لذت بخش تر از این نیست که یک نفر احساست رو بفهمه
بدون اینکه بخوای به زور بهش حالی کنی . . .


2 دیدگاه  •   •   •  1393/01/11 - 22:18
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ