یافتن پست: #حوا

حمید
حمید
در SMS
احوال پرسيه تركا : حالا ما تلفن نداريم بي معرفت تو نبايد يه زنگي به ما بزني؟
دیدگاه  •   •   •  1390/11/17 - 03:00
+1
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
رفتم ثبت احوال، پرسید متولد چه سالی هستی؟ گفتم 1365، گفتش هجری شمسی؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ هجری میلادی!!!!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/11 - 17:01
+3
صنم
صنم
هنگام درس دادن استاد سر کلاس :(-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-)وقتی استاد خبر امتحان رو میده :(o.O) (o.O) (o.O) (o.O) (o.O) (o.O)موقع امتحان:(←.←) (→.→) (←.←) (→.→) (←.←) (→.→)وقتی استاد موقع امتحان حواسش جمع میکنه واسه مچ گیری:(↓.↓) (↓.↓) (↓.↓) (↓.↓) (↓.↓)وقتی که نمره ها رو میزنن :(͡๏...
1 دیدگاه  •   •   •  1390/11/11 - 12:46
+5
ronak
ronak
حالت چشم دانشجویان دختر و پسرهنگام درس دادن استاد سر کلاس : (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) وقتی استاد خبر امتحان رو میده : (o.O) (o.O) (o.O) (o.O) (o.O) (o.O) موقع امتحان: (←.←) (→.→) (←.←) (→.→) (←.←) (→.→) وقتی استاد موقع امتحان حواسش جمع میکنه واسه مچ گیری: (↓.↓) (↓.↓) (↓.↓) (↓.↓) (↓.↓) وقتی که نمره ها رو میزنن : (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏)‬
1 دیدگاه  •   •   •  1390/11/10 - 23:37
+3
vahid
vahid
باباهه (حواسش نبود که کلاهش سرشه) به بچه اش ميگه برو کلاه من را بيار. بچه ميگه: کلاهت که رو سرته! باباهه ميگه: اه...پس... نمي خواد بري بياريش!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/10 - 22:27
+6
sasan pool
sasan pool
وعـده ی پــوچ

پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می داد. از او پرسید : آیا سردت نیست؟ نگهبان پیر گفت : چرا ای پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم. پادشاه گفت : من الان داخل قصر می روم و می گویم یکی از لباس های گرم مرا را برایت بیاورند. نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعده اش را فراموش کرد. صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در ح
Small Skyblue: را در حوالی قصر پیدا کردند، در حالی که در کنارش با خطی ناخوانا نوشته بود : ای پادشاه من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل می کردم اما وعده ی لباس گرم تو مرا از پای درآورد ..
Small Skyblue: *********************************************************
دیدگاه  •   •   •  1390/11/10 - 19:38
+4
vahid
vahid
همیشه احوال رفیقتو هر 39روز ،حتما یکبار بپرس که اگه مرده بود به چهلمش برسی!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/10 - 00:43
+1
رضا
رضا
ميدانم كه راه خانه هايمان، از شمال آسمان تا جنوب زمين ادامه دارد.. اما وقتي من تو را دوست دارم، ديگر چه فرقي مي كند تو اهل حوالي آسمان باشي يا حدود رؤياهاي من..؟
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 12:56
+3
ronak
ronak
غضنفر ميره ثبت احوال ميگه يه شناسنامه واسه بچه ام ميخوام ! ميگن اسمش چيه ؟ ميگه "شورلت" ميگن اينكه اسم ماشينه يه اسم بزار كه به نام پدر و مادر بياد . ميگه خب به اسم ما مياد ديگه من "بيوك" آقا هستم . همسرم هم "خاور" خانوم !!!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 00:53
+5
ronak
ronak
در Romantic
به جرم وسوسه، چه طعنه ها که نشنیدی حوا ...! پس از تو ، ... همه تا توانستند آدم شدند ...!!! چه صادقانه حوا بودی ؛ و چه ریاکارانه آدمیم ...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 18:42
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ