رضا
دستم نمی رسد که تو را دست چین کنم، این شاخه هم که خر شده سر خم نمی کند.........................
fatemeh
حال دنیا را بپرسیدم من از فرزانه ای / گفت یا باد است یا خواب است یا افسانه ای / گفتمش احوال عمرم را بگو تا چیست عمر / گفت یا برقی است یا شمعی است یا پروانه ای / گفتمش مردم نمی دانی چرا دل بسته اند ؟ / گفت یا مستند یا کورند یا دیوانه ای
ronak
همیاری در حوادث در ایران!
رضا
گذر عمر طی شد این عمر تو دانی به چه سان ؟ پوچ و بس تند چنان باد دمان همه تقصیر من است این و خودم می دانم که نکردم فکری.............
محمد حسین هذبی
لذت زندگی درجنگیدن تسلیم نشدن وپیروزیست نه خودرا به طوفان حوادث سپردن.
دستم نمی رسد که تو را دست چین کنم،
1390/10/20 - 08:41این شاخه هم که خر شده سر خم نمی کند
وقتی گل انار لبت قسمت من است ،
پائیز از علاقه ی من کم نمی کند
یک سیب سرخ،سهم پدر بود و نصف کرد
دادش به توکه نصف کنی با من و...چه بد!
حواٌ شدم که مال تو باشم ، ولی خدا
من را شریک بچه ی آدم نمی کند
برفم که ذره ذره مرا ذوب میکنی
در آخرین سپیده دم قلٌه ی نگاه
هر کس که گر گرفته در آغوش گرم تو
دیگر توجهی به جهنٌم نمی کند
از شعر دم نزن! تو که شاعر نمی شوی!
خامم که عاشقت شده ام، نه؟! بگو بله!
از او که پای خوب و بدت ایستاده است
جز دل چه خواستی که فراهم نمی کند؟
باشد، بتاز اسب خودت را ، ولی سکوت
تنها جواب رج رج شلاقهای تو
بی زحمت چمن به تو آوردهام پناه ،
اسبی که رام عشق تو شد رم نمی کند