*elnaz* *
دست هایم...
به تو نمیرسد
به خودم حتی
به آسمان که ایـــــــــــــــــــــن همه بلند است هم
تنها،
تنها همین خاطره ها هستند که شیرین و تلخ
همین حوالی زندگی میکنند
و دستت هم که نرسد؛
خودشان را می رسانند بر پیکرت
و تاب می خورند در تاریک و رشن لحظاتت
حقا که وفادار ترند!
♥ نگار ♥
آهای بعضیا کهع چراغ خاموش میاین و میرین
ما حواسمون هستا
maryam
چه فرق می کند وسوسه سیب یا حوا ... برای کسی که آدم نیست
♥ نگار ♥
ﻳﺎﺩﺵ ﺑﺨﻴﺮ ﭘﺎﺭﺳﺎﻝ ﺭﻓﺘﻴﻢ ﻣﺸﻬﺪ ﺣﺮﻡ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ
ﭘﺴﺮ داییم ﮐﺮﻣﺵ ﮔﺮﻓﺖ ﺑﺸﻴﻨﻴﻢ ﺭﻭ ﻭﻳﻠﭽﺮ !
ﻫﻤﻴﻦ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺑﺎﺯﻱ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻭﺭﺩﻳﻢ ﺭﻓﺘﻴﻢ ﺳﻤﺖ ﺣﺮﻡ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ
ﭼﺸﻤﺘﻮﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﺪ ﻧﺒﻴﻨﻪ ﺣﻮﺍﺳﺵ ﻧﺒﻮﺩ ﮐﺠﺎﺱ
ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﻭﻳﻠﭽﺮ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﯾﺎﺩ ﭘﯿﺶ ﺑﻘﻴﻪ ﮐﻪ ﺩﻳﺪ ﻣﻠﺖ ﻳﺠﻮﺭﻱ ﻧﮕﺎﺵ ﻣﻴﮑﻨﻦ !
ﻳﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﻳﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﻭﻳﻠﭽﺮ ! ﺗﺎﺯﻩ ﻓﻬﻤﻴﺪ ﺟﻪ ﻏﻠﻄﻲ ﮐﺮﺩﻩ !
ﻧﺎﻣﺮﺩﺍ ﺍﻣﻮﻥ ﻧﺪﺍﺩﻥ ﺩﺭ ﺑﺮﻩ ﻓﻘﻂ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﻣﻴﮑﺮﺩ ﺑﺎ ﺷﻠﻮﺍﺭﺵ
ﮐﺎﺭﻱ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﺷﻔﺎ ﮔﺮﻓﺘﻩ
ﭘﻴﺮﻫﻨﺷﻮ ﺗﻴﮑﻪ ﺗﻴﮑﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﺁﺧﺮﺵ ﻃﻮﺭﻱ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻭﻳﻠﭽﺮ ﺗﺎ ﻫﺘﻞ ﺭﻓﺘﻴﻢ ...
maryam
به سلامتی مردی که آغوشش بوی آرامش میده، نه هوس!
وقتی میبینتت اول پیشونیتو میبوسه
و سرتو میذاره رو سینش...
وقتی حسودی میکنی، بغلت میکنه و میگه:
من فقط مال توام دیوونه...
وقتی دستاشو میگیری چند لحظه یه بار دستاتو فشار میده
که بفهمی حواسش بهت هست...
کسی که کنارش آرومی...
کسی که کنارت آرومه...
♥ نگار ♥
حواسمان را جمع کنیم …
آدمها مثل موبایل ها low battery ندارند ؛
اکثرا بدون اخطار قبلی و خیلی ناگهانی تمام میشوند …