یافتن پست: #خاطره

Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
در این ترانه سوزی و

در این غزل شکستگی

طلوع کن طلوع کن

بر این ستاره مردگی

که از تو تازه می شود

این خلوت سر خورده گی

طلوع کن طلوع کن

که بودنم تازه کنی

دست مرا بگیریو

با بوسه اندازه کنی

طلوع کن طلوع کن

ایینه پر می شود

از جوانیه خاطره ها

تن تو و شرم منو

خاموشیه حنجره ها

اشاره کن که من به تو

به یک اشاره می رسم

رنگین کمان من تویی

که به ستاره می رسم

من به تو شک نمی کنم

طلوع کن طلوع کن

از تو به پایان می رسم

شروع کن شروع کن
دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 12:07
+2
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
بار دگر نامه ی تو باز شد

مستی ام از نامه ات آغاز شد

نام خدا زیور آن نامه بود

من چه بگویم که چه هنگامه بود

بوسه زدم سطر به سطر تو را

تا که ببویم همه عطر تو را

سطر به سطرش همه دلدادگیست

عطر جوانمردی و و آزادگیست

عطر تو در نامه چها میکند

غارت جان ودل ما میکند

از غم خود جان مرا کاستی

بار دگر حال مرا خواستی

بی تو چه گویم که مرا حال نیست

مرغ دلم بی تو سبکبال نیست

هر چه که خواندم دل تو تنگ بود

حال من و حال تو همرنگ بود

بی تو از این خانه دل شاد رفت

رفتی و بازآمدن از یاد رفت

هر که سر انگشت به در میزند

جان و دلم بهر تو پر میزند

بی تو مرا روز طلایی نبود

فاجعه بود این که جدایی نبود

چون به نگه نقش تو تصویر شد

اشک من از شوق سرازیر شد

اشک کجا گریه ی باران کجا!!!

باده کجا نامه ی یاران کجا!!!

بر سر هر واژه که کاوش کند

عطر تو از نامه تراوش کند

عکس تو و نامه ی تو دیدنیست

بوسه ز نقش لب تو چیدنیست

هر چه نوشتی همه بوی تو داشت

بر دل من مژده ز سوی تو داشت

هر سخنت چون سخن یوسف است

بوی خوش پیرهن یوسف است

من ز غمت خسته ی کنعانی ام

بی تو گرفتار پریشانی ام

مهر تو چون باد بهاری بود

در دل من مهر تو جاری بود

نامه به من عشق سفر می دهد

از سر کوی تو گذر میدهد

نامه ی تو باده ی مرد افکنست

هر سخنت آفت هوش منست

جان و دلم مست جنون می شود

تشنگی ام بر تو فزون میشود

نامه ی تو گر چه خوش و دلکشست

در دل هر واژه گل آتشست

حرف به حرف تو به هرنامه یی

خواندم و دیدم که چه هنگامه یی

نامه ی تو قاصد دنیای عشق

بر دلم آموخت الفبای عشق

هر الفش قد مرا راست کرد

با دل من هر چه دلش خواست کرد

از ب ی تو بوسه گرفتم بسی

نامه نبوسیده به جز من کسی

پ چو نوشتی دل من پر گرفت

آتش عشق تو به دل در گرفت

دال تو بر دل غم دوری نهاد

صاد تو دل را به صبوری نهاد

سین تو سرمایه سود منست

سین همه ی بود و نبود منست

سور و سرورم همه از سین تست

سین اثر سینه ی سیمین تست

شین تو در خاطره شوق آورد

ذال او ما را سر ذوق آورد

لام تو یادیست ز لبهای تو

وان نمکین خنده ی زیبای تو

میم بود شمه یی از موی تو

زانکه معطر بود از بوی تو

نون تو از ناز حکایت کند

های تو از هجر شکایت کند

واو تو پیغام وصال آورد

جان و دل خسته به حال آورد

از سخنت بر تن من جان رسید

حیف که این نامه به پایان رسید

بوسه به امضای تو بگذاشتم

یاد زمانی که تو را داشتم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 12:03
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



چشمانمان را بر گذر قاصدك ها باز كنیم
كه زمان ساز سفر می زند
دست به دست هم دهیم دلهایمان را یكی كنیم
و بدون انتظار هیچ پاداشی ، حراج محبت كنیم
باور كنیم كه همه ما خاطره ایم
دیر یا زود رهگذر این قافله ایم ...


دیدگاه  •   •   •  1392/06/18 - 18:43
fingliiiiiiii
fingliiiiiiii
هـِــ ی غریبـــﮧ !

قیــآفت خیلـے آشنـآست

من و تو قبلا جـآیـے همدیگرو ندیدیــ م ؟

آهـ ـآن… یـ ـآدم اومــد

یــﮧ روزآیـے یــﮧ خاطره هـآیـے بـآ هم دآشتیم

یـآدمــﮧ اون موقع دم از عشق میزدے

هــﮧ … انقدر مــآت نگـ ـآم نکن

عشقت حسودیش میشــﮧ !

دســتات ارزونــی خودتــ..

رآستــے قبل رفتنت : دیگــﮧ هیچ حسـ ے بهت ندآرم

دیگــﮧ وقتــے دیدمت دلم نلرزید

خوآستم بدونـی
دیدگاه  •   •   •  1392/06/17 - 21:01
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یک رقص دونفره
در تاریکی شب
زیر نور ماه
وقتی نور شمع ها
در تب و تاب است
نوای موسیقی
نوازش می کند گوش را
و گلهای روی میز…
گلهای رزِ روی میز…
گلهای رزِ سرخِ روی میز…
عطرشان پر کرده فضا را
دستانی که حلقه شده بدورت
پا هایی که تعقیب می کنند
لحظه به لحظه
هر قدمت را
چشمانی که مرور می کنند
خط به خط اندامت را
و لبانی که گره میخورند
گه گاه ، در لبانت…
بگذار خاطره سازیم
از این شب
از این شب که در آنیم
کس چه می داند
فردا شاید
نه من باشم و نه تو
زمانی برای اما و اگر نیست
دیدگاه  •   •   •  1392/06/17 - 11:05
nazli
nazli



تلــختر از خود جدايي هـا

آنجايي است كه بعدها اون دو نفر

هي بايد وانمـود كنند كه چيزي بين شان نبــوده

كه هيچ اتفاقي نيفتاده

كه از هم ديگر هيچ خاطره اي ندارند...


دیدگاه  •   •   •  1392/06/17 - 00:52
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یادم باشد دیگر هرگز خاطره هایم را کند و کاو نکنم!
مثل آتش زیر خاکستر می ماند...
حساب از دستم در رفته...
چندمین بار است که با یاد نگاه آخرت آتش می گیرم...؟
دیدگاه  •   •   •  1392/06/16 - 17:44
+4
roya
roya

tumblr_m4wyu7JFWn1roqwsu.gif

دلت كه گرفته باشد...

شادترین آهنگ ها، برایت روضه خوانی میكنند

شلوغترین مكانها، تنهایی ات را به رُخَت می كشند

و شادترین روزها، برای تو غمگین ترین روزهاست

دلت كه گرفته باشد...

نقض میشود همه ی قانون ها

دل كجـــا... قانون كجـــا

مدتها طول میكشد تا خاك بگیرد خاطره های رنگارنگ

میگذاری تار شود این خاطره ها

اما یك خواب ِ ناغافل، گرد و خاك تمام خاطره ها را می گیرد !!

میشود مثل روز ِ اول

میشود خاطره های ناب

زخمها تازه میشود باز ...
دیدگاه  •   •   •  1392/06/14 - 15:22
+2
AmiR
AmiR
دلتنگی یعنی
روبروی دریا ایستاده باشی
ولی
خاطره ی یه خیابون خفه ت کنه..!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/13 - 23:11
+5
nanaz
nanaz

نمیبینم زیبایی های دنیا را آنگاه که تویی زیبایی های دنیایم!

نمیشنوم صدایی را آنگاه که صدای مهربانت در گوشم زمزمه میشود و مرا آرام میکند!

آن عشقی که میگویند تو نیستی ، تو معنایی بالاتر از عشق داری و برای من تنها یک عشقی!

... از نگاه تو رسیدم به آسمانها ، آن برق چشمانت ستاره ای بود که هر شب به آن خیره میشدم!

باارزش تر از تو ، تو هستی که عشقت در قلبم غوغا به پا کرده !

قدم به قدم با تو ، لحظه به لحظه در فکر تو ، عطر داشتنت ، ماندن خاطره هایی که مرور کردن به آن در آینده ای نزدیک دلها را شاد میکند!

و رسیده ام به تویی که آمدنت رویایی بوده در گذشته هایم ، و رسیده ام به تویی که در کنار تو بودن عاشقانه ترین لحظه ی زندگی ام است

پایانی ندارد زندگی ام با تو ، آغاز دوباره ایست فردا در کنار تو ، فردایی که در آن دیروز را فراموش نمیکنم ، آنگاه که با توام هیچ روزی را فراموش نمیکنم ، که همه آنها یکی از زیباترین روزهاست و شیرین ترین خاطره ها ، و گرم ترین لحظه ها !

سر میگذارم بر روی شانه های تو ، آرامش میگیرم از صدای تپشهای قلب تو ، دلم پرواز میکند در آسمان قلبت ، میشنوم صدای تپشهای قلبت ، اوج میگیرم تا محو شوم در آغوشت !

تا خودم را از خودت بدانم ، تا همیشه برایت بمانم ،چه لذتی دارد تا صبح در آغوش تو بخوابم!

تا ببینم زیباترین رویاها ، فردا که بیدار میشوم حقیقت میشود همه ی رویاها !

و اینجاست که عاشق خیالات با تو بودن میشوم ، و به عشق این خیالات دیوانه میشوم !

حالا من مجنونم و تو لیلای من ، همیشه میمانیم برای هم ، و میسازیم یک قصه ی عاشقانه دیگر با هم !

بر میگردیم به دیروزی که گذشت ، خاطره ی شیرین فردا بدجور به دل نشست !

و میدانیم زندگی مان عاشقانه خواهد گذشت ، هم دیروز و امروز و هم فرداهایی که خواهد رسید!

[​IMG]
دیدگاه  •   •   •  1392/06/13 - 13:44
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ