یافتن پست: #خاطره

امید
امید
زندگی دفتری از خاطره هاست…یک نفر در دل شب…یک نفر دردل خاک…یکنفر همدم خوشبختی هاست…یک نفر همسفر سختی هاست…چشم تا باز کنیم عمرمان میگذرد…ما همه همسفریم…
دیدگاه  •   •   •  1391/01/5 - 21:16 توسط Mobile
+2
*elnaz* *
*elnaz* *
اینجا همه هر لحظه می پرسند : « حالت چطور است ؟ » اما کسی یک بار ... از من نپرسید : « بالت ... »
6 دیدگاه  •   •   •  1391/01/5 - 01:18
+2
ali rad
ali rad
یک ساعت كه آفتاب بتابد،

خاطره آن همه شب هاي باراني از ياد مي رود
دیدگاه  •   •   •  1391/01/4 - 19:40
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
این بارتو چشم بگذار
من فراموشت می کنم
فقط تا صد بشمار،
آهسته آهسته
راستی ،
من بازی را خوب نمی دانم،
خودم را باید پنهان کنم یا گذشته را ؟
تورافراموش کنم
یا خاطره را ؟
این بازی کی تمام می شود؟؟
دیدگاه  •   •   •  1391/01/4 - 15:08
+2
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
@niusha-nini
یک شاخه رز سفید تقدیم تو باد
رقصیدن شاخ بید تقدیم تو باد
تنها دل ساده ایست دارایی ما
آن هم شب عید تقدیم تو باد
5 دیدگاه  •   •   •  1391/01/1 - 02:54
+9
ali rad
ali rad
کسی نیست



با خیال خود



قدم زده ام تا این جا........
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/1 - 01:57
+4
ronak
ronak
هی لعنتی
صدایت را از گوش من پس بگیر ...
من به گریه هایم نان قرض میدهم که التماس تو را نکنند ....
تا تو از پیش آبرویم نروی ........
این روز ها که میخواهی بی اجازه از چشمان من بیفتی ....
به تمام آنها که در بیرون ِ من در رفت و آمدند بگو :
حقیقت و حقارت از یک حرف مشترک شروع میشوند
اما من با کسی جز بی کسی هایم حرف مشترک ندارم .......
من دسته گلی هستم که خدا به آب داده (نه پدر)
تا تعادل این کره خاکی
زیر پای دلقکی هایش بر هم نخورد ..............
بگذار همان کودکی هایم را قرقره کنم ....
و دست دست کنم .... تنها پاستیل به جا مانده از کودکی هایم را
که تا دهان میبرمش..... گریه ام میگیرد
مبادا آخرین خاطره ی دختر ِ کودکیهایم را خورده باشم.........................
.
.
.
خطاب به تمام آنها که در بیرون ِ من در رفت و آمدند :
لطفا مرا هر کجا که دیدید آدم حساب نکنید ....
اما بگذارید
بی کسی ام دوباره مرا به نام کوچکم صدا بزند ....
دیدگاه  •   •   •  1390/12/29 - 01:10
+5
mohamad
mohamad
به سلامتی دریا که همه با لبش خاطره دارن . . .
دیدگاه  •   •   •  1390/12/29 - 00:40
+5
sahar
sahar
دلـت را بتـکان ...
غصه هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن
دلت را بتکان
اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین
بگذار همانجا بماند
فقط از لا به لای اشتباه هایت، یک تجربه را بیرون بکش
قاب کن و بزن به دیوار دلت ...
دلت را محکم تر اگر بتکانی
تمام کینه هایت هم می ریزد
و تمام آن غم های بزرگ
و همه حسرت ها و آرزوهایت ...
باز هم محکم تر از قبل بتکان
تا این بار همه آن عشق های بچه گربه ای هم بیفتد!
حالا آرام تر، آرام تر بتکان
تا خاطره هایت نیفتد
تلخ یا شیرین، چه تفاوت می کند؟
خاطره، خاطره است
باید باشد، باید بماند ...
کافی ست؟
نه، هنوز دلت خاک دارد
یک تکان دیگر بس است
تکاندی؟
دلت را ببین
چقدر تمیز شد... دلت سبک شد؟
حالا این دل جای "او"ست
دعوتش کن
این دل مال "او"ست...
همه چیز ریخت از دلت، همه چیز افتاد و حالا
و حالا تو ماندی و یک دل
یک دل و یک قاب تجربه

یک قاب تجربه و مشتی خاطره

مشتی خاطره و یک "او"...
خــــــــانه تـکــــــانی دلـت مبـــــــــــارکـــــــــــــــ
دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 22:00
+8
Danial
Danial
سال ١٣٩٠ هم گذشت ...
بعضیا دلشون شکست ،
بعضیا دل شکوندن ،
خیلیا عاشق شدن و
خیلیا تنها ...
گریه کردیم ،
خندیدیم ،
خیلی ها از بینمون رفتن و
خيلى ها وارد زندگيمون شدن ...
حالا فقط ٢ روز مونده ؛
٢ روز از يه سال خاطره هامون که گذشت !...
و ٢ روز به تموم شدنِ سالى كه با همه خوبى ها و بدى هاش ،
ميره و ازش فقط يه مُهرِ "١٣٩٠" زير اين خاطره ها به جا ميمونه ..
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 16:30
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ