Danial
ما نسل بوسه های خیابانی هستیم،
نسل خوابیدن با اس ام اس،
نسل درد و دل با غریبه های مجازی،
نسل غیرت روی خواهر ، روشنفکری روی دختر همسایه،
نسل لایک و پوک از روی قرض،
... نسل کادو های یواشکی،
نسل خونه خالی و دعوت شام،
نسل پول ماهانه ی [!]،
نسل صف و دعوا،
نسل مانتو های تنگ,
نسل کارگران پیر مو رنگ کرده برای جوانی و پیشنهاد کار,
نسل شارژهای اینترنتی,
نسل " copy , paste "
نسل عکسای لختی در ساحل دوبی,
نل جمله های کوروش و دکتر,
نسل فتوشاپ,
نسل دفاع از فاحشه ها,
نسل ترس از رقص نور ماشین پلیس,
نسل سوخته ، نسل من ، نسل تو,
یادمان باشد ، هنگامی که دوباره به جهنم رفتیم بین عذاب هایمان ، مدام بگوییم ، یادش بخیر
ronak
این شبها
انقدر دستهایم خالیند....
که هرچه از اب رودخانه مینوشند
بازهم محتاجند.....
تنهاچیزی که به فکرم میرسد....
تــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــویــــــــــــــــــــی
التماست میکنم....
بیا ودستهای مرا بی نصیب نگذار
انها به وجودت احتیاج دارند.....
benyamin
همان صفر باش...
همان دایره ای ساده و خالی که با حضورش روبروی هر عددی آن را تا ده ها و صدها برابر ارزش می بخشد
Pedram
فقط مونده دیگه ایرانسل
sms
بده بگه خواستی بری توالت کلمه
wc
رو به 8282 بفرست تا آمار بدم خالیه یا نه.
قیمت 75تومان
reza
اشتباه از ما بود که خواب سر چشمه را
در خیال پیاله می دیدیم
دست هامان خالی
دل هامان پر
گفتگوهامان مثلا ما !
حالا مهم نیست که تشنه به رویای آب می میریم!
از خانه که می آیی
یک دستمال سفید: پاکتی سیگار: گزینه شعر قیصر:
و تحملی طولانی بیاور
احتمال گریستن ما بسیار است ...
*elnaz* *
دختر: می دونی فردا عمل قلب دارم؟
پسر: آره عزیز دلم
دختر: منتظرم میمونی؟
پسر رویش را به سمت پنجره اطاق دختر بر میگرداند تا دختر اشکی که از گونه اش بر زمین میچکد را نبیند
پسر: منتظرت میمونم عشقم
دختر: خیلی دوستت دارم
پسر: عاشقتم عزیزم
بعد از عمل سختی که دختر داشت و بعد از چندین ساعت بیهوشی کم کم داشت هوشیاری خود را به دست می آورد
به آرامی چشم باز کرد و نام پسر را زمزمه کرد و جویای او شد
پرستار: آرووم باش عزیزم تو باید استراحت کنی
دختر: ولی اون کجاست؟ گفت که منتظرم میمونه به همین راحتی گذاشت و رفت
پرستار: در حالی که سرنگ آرامش بخش را در سرم دختر خالی میکرد رو به او گفت: میدونی کی قلبش رو به تو هدیه کرده؟
دختر: بی درند که یاد پسر افتاد و اشک از دیدگانش جاری شد: آخه چرا؟؟؟؟؟؟ چرا به من کسی چیزی نگفته بود
و بی امان گریه میکرد
پرستار: شوخی کردم بابا رفته دستشویی الان میاد