یافتن پست: #خدای

Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
با افتخار میخوام گلایه کنم : بنده حقیر ( عبدالرضا شهرابی فراهانی ) نبیره ( میرزا تقی خان فراهانی ) ملقب به ( امیر کبیر ) هستم : از جدم آموخته ام به مردم کشورم خدمت کنم و آموخته ام هرگز چشم امید به تشکر از این مردم هم نداشته باشم : از پدر بزرگم خواستم تا این حرف جدم را تفسیر کند : گفت بعدا خودت متوجه میشوی : از پدر خدابیامورزم هم که پرسیدم همین را گفت :
امروز رفتم به صفحه کاری ام در فیس بوک : دیدم 100 ایرانی بنده را بلوک کرده اند و 200 خارجی لایک ...........
به چه جرمی ؟؟؟ نجات جان مردم کشورم ؟؟؟؟
واقعا ما تا بدین حد غریبه پرست شده ایم ؟؟؟
خدایااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا خسته شدم .....................................
آخرین ویرایش توسط A-Sh-F در [1392/06/3 - 01:09]
3 دیدگاه  •   •   •  1392/06/3 - 00:42
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خدایییش این جور نیست؟
الان تو ذهن بچه های ورودی 92 ای اینه که...
آره الان میریم اونجا 7 ترم تموم میکنیم با معدل بالا 17!!!
مام همین تفکر و داشتیم الان مبنای تفکرمون (ان شاء الله از ترم) بعده!!:D
دیدگاه  •   •   •  1392/06/2 - 18:06
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خدایا
گله نمیکنم…
ولی کاسه ام را اینقدر خالی دیده ای
که هر چه خواسته ام را
در کاسه ام میگذاری!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/2 - 17:09
+2
zahra
zahra
خوشبختی را دیروز به حراج گذاشتند ، ولی حیف که من زاده ی امروزم ، خدایا جهنمت فرداست ، پس چرا امروز می سوزم ؟
دیدگاه  •   •   •  1392/06/2 - 01:38
+7
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
عجب صبری خدا دارد

اگر من جای او بودم

همان یک لحظه اول

که اول ظلم را می دیدم

جهان را با همه زیبایی و زشتی

بروی یکدگر ویرانه می کردم

عجب صبری خدا دارد

اگر من جای او بودم

که در همسایه صدها گرسنه چند بزمی گرم عیش و نوش می دیدم

نخستین نعره مستانه را خاموش آندم

بر لب پیمانه می کردم

عجب صبری خدا دارد

اگر من جای او بودم

که می دیدم یکی عریان و لرزان دیگری پوشیده از صد جامه رنگین

زمین و آسمان را

واژگون مستانه می کردم

عجب صبری خدا دارد

اگر من جای او بودم

نه طاعت می پذیرفتم

نه گوش از بهر استغفار این بیدادگرها تیز کرده

پاره پاره در کف زاهد نمایان

سبحه صد دانه می کردم

عجب صبری خدا دارد

اگر من جای او بودم

برای خاطر تنها یکی مجنون صحراگرد بی سامان

هزاران لیلی نازآفرین را کو به کو

آواره و دیوانه می کردم

عجب صبری خدا دارد

اگر من جای او بودم

بگرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان

سراپای وجود بی وفا معشوق را

پروانه می کردم

عجب صبری خدا دارد

اگر من جای او بودم

بعرش کبریائی با همه صبر خدایی

تا که می دیدم عزیز نابجائی ناز بر یک ناروا گردیده خواری می فروشد

گردش این چرخ را

وارونه بی صبرانه می کردم

عجب صبری خدا دارد

اگر من جای او بودم

که می دیدم مشوش عارف و عامی ز برق فتنه این علم عالم سوز مردم کش

بجز اندیشه عشق و وفا معدوم هر فکری

در این دنیای پر افسانه می کردم

عجب صبری خدا دارد

چرا من جای او باشم

همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و تاب تماشای تمام زشتکاریهای این مخلوق را دارد

وگرنه من جای او چو بودم

یکنفس کی عادلانه سازشی

با جاهل و فرزانه می کردم

عجب صبری خدا دارد! عجب صبر
دیدگاه  •   •   •  1392/06/1 - 21:29
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گفتم : خدایا همنشینم باش ، گفت : من مونس کسانی هستم که مرا یاد کنند ؛ گفتم : چه آسان به دست می آیی ! گفت : پس آسان از دستم نده ..
دیدگاه  •   •   •  1392/06/1 - 17:29
+5
zahra
zahra

مثل یک روح در دو پیکریم
تو در پیکره ی خدایی ، من در پیکره ی انسانی
عاشقانه میپرستمت ، شاید روزی یک روح در یک پیکر شویم


دیدگاه  •   •   •  1392/06/1 - 17:06
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
خدایا! هدایتم کن! زیرا می‏دانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است.

خدایا! هدایتم کن! که ظلم نکنم، زیرا می‏دانم که ظلم چه گناه نابخشودنی است.

خدایا! نگذار دروغ بگویم، زیرا دروغ ظلم کثیفی است.

خدایا! محتاجم مکن که تهمت به کسی بزنم، زیرا تهمت، خیانت ظالمانه‏ای است.

خدایا! ارشادم کن که بی‏انصافی نکنم، زیرا کسی که انصاف ندارد شرف ندارد.

خدایا! راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم، که بی‏احترامی به یک انسان، همانا کفر خدای بزرگ است.

خدایا! مرا از بلای غرور و خودخواهی نجات ده، تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم.

خدایا! پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه‏گرساز، تا فریب زرق و برق عالم خاکی، مرا از یاد تو دور نکند.

خدایا! من کوچکم، ضعیفم، ناچیزم، پرکاهی در مقابل طوفان‏ها هستم، به من دیده‏ای عبرت‏بین ده، تا ناجیزی خود را ببینم و عظمت و جلال تو را براستی بفهمم و به درستی تسبیح کنم.

خدایا! دلم از ظلم و ستم گرفته است، تو را به عدالتت سوگند می‏دهم که مرا در زمره ستم‏گران و ظالمان قرار ندهی.

خدایا! می‏خواهم فقیری بی‏‏نیاز باشم، که جاذبه‏های مادی زندگی، مرا از زیبایی و عظمت تو غافل نگرداند.

خدایا! خوش دارم گمنام و تنها باشم، تادر غوغای کشمکش‏های پوچ مدفون نشوم.

خدایا! دردمندم، روحم از شدت درد می‏سوزد، قلبم می‏جوشد، احساسم شعله می‏کشد، و بندبند وجودم از شدت درد صیحه می‏زند، تو مرا در بستر مرگ آسایش بخش.

خسته ‏ام، پیر شده‏ام، دل‏شکسته‏ام، ناامیدم، دیگر آرزویی ندارم، احساس می‏کنم که این دنیا دیگر جای من نیست، با همه وداع می‏کنم، و می‏خواهم فقط با خدای خود تنها باشم.

خدایا! به سوی تو می‏آیم، از عالم و عالمیان می‏گریزم، تو مرا در جوار رحمت خود سکنی ده.
دیدگاه  •   •   •  1392/05/31 - 21:04
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خدایــــــــا !

اگر روزی فراموش کردم خدای بزرگی دارم . . .

تو فراموش نکن بنده ی کوچیکی داری . . .

با نوازشی و یا تلنگری آرام وجودت را . . .

همراهیت را . . .

مهربانی و بزرگیت را . . .

برایم یادآوری کن ...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/31 - 14:43
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خدایا    نمیگویم   چرا   از   بهشتم   راندی؟یا   چرا   از آسمانم   رها   کردی؟چرا   مرا   از   خود   جدا   کردی؟دلم   یک   بغل   خدا   میخواهد  ...برای   تمام   شدن  ...برای   آغاز   شدن  ...برای   پریدن  .. .  خدایی    شدن!دست نوشته های یاسی_دلم خدا میخواهد...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/31 - 11:52
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ