نه این سکوت را پایانی هست و نه این شبی را که از آسمان نازل شده نه خوابی برای دیدن هست و نه روزی برای رسیدن نه این شب مثل هر شب است و نه این سیاهی شبیه شب است...
ترجمه بخشی از اولین منشور حقوق بشر جهان (کورش بزرگ)
آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم گامهای مرا با شادمانی پذیرفتند. ارتش بزرگ من به آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید. برده داری را بر انداختم، به بدبختیهای آنان پایان بخشیدم. من فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و کسی آنان را نیازارند.
من دنبال یه پسر خوب مودب با شخصیت سربزیر و چشم پاک راستگو اهل کار خانواده دوست مهربون و... میگردم نه برای اینکه دوست پسرم بشه یا اینکه همسرم بشه.. نه به خدا.. خدا به سر شاهده! واسه این میخوام که ببینم چه شکلیه اصلا"...