یافتن پست: #خدا

havva
havva
یـــکی از همیـــــــن روزهــــــــــا
بایـــد خدا را صدا بــــــــــزنم
یک میــــــــز دو نفــــــــره
دو صنـــــــــدلــی
یــــــــکی مـــــــن
یـــــــــکی خــــــدا
حــــــرف نمـــــــیزنم
نـــــــگاهم کافیــــــست
میـــــــــدانم
برایـــــــــم اشــــــــک می ریــــــــزد!!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/18 - 12:09
+1
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
بنویس بنویس.......
و هراس مدار از آن که غلط می افتد
بنویس و پاک کن همچون خداوند که هزاران سال است ...
مینویسد و پاک میکند ...........
و ما هنوز مانده ایم ........
در انتظار پاک شدن و بر خود می لرزیم.......!!!!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/18 - 11:30
+6
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
نرو تو هم مثل من نمی تونی دووم بیاری نرو تو هم مثل من تو غصه کم میاری نرو تو هم می پوسی میمیری بی من نرو تو هم طاعون غم می گیری بی من نرو
اه نرو نروتو که می دونی من بی تو توبی من یعنی حسرت تو که می دونی بی جواب می مونه عشق وعادت
تو که می دونی کم می شم تو که می دونی کم می شی تو که می دونی هم اغوش غم می شی نرو اه نرو نرو
اما بعضی موقع انسان از چیزای فرار می کنه که به خاطر دیگرا ن واسایش اونهاست
چشم پوشیدن از عشق از زندگی و...... اما چه سود همینهایی رو که دوستشان داری یه روز تنهایت می گذارند ومی روند
نمی شود از کسی گلایه کرد باید شکر گذار خداوند بود که می توانم روی پای خود بیاستی
دیدگاه  •   •   •  1392/04/18 - 11:15
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
هنگامی که خدا زن را آفرید به مرد گفت:
"این زن است. وقتی با او روبرو شدی،
مراقب باش که ..."
اما هنوز خدا جمله اش را تمام نکرده بود
که شیخ مکار سخن او را قطع کرد و چنین
گفت: "بله وقتی با زن روبرو شدی مراقب
باش که به او نگاه نکنی. سرت را به زیر
افکن تا افسون افسانة گیسوانش نگردی و
مفتون فتنة چشمانش نشوی که از آنها
شیاطین می بارند. گوشهایت را ببند تا
طنین صدای سحر انگیزش را نشنوی که
مسحور شیطان میشوی. از او حذر کن که
یار و همدم ابلیس است. مبادا فریب او را
بخوری که خدا در آتش قهرت میسوزاند و
به چاه ویل سرنگونت میکند.... مراقب
باش...."
و من بی آنکه بپرسم پس چرا خداوند زن را
آفرید، گفتم: "به چشم."
شیخ اندیشه ام را خواند و نهیبم زد که:
"خلقت زن به قصد امتحان تو بوده است و
این از لطف خداست در حق تو. پس شکر
کن و هیچ مگو...."
گفتم: "به چشم."
دیدگاه  •   •   •  1392/04/18 - 02:04
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
در چشم بر هم زدنی هزاران سال گذشت
و من هرگز زن را ندیدم، به چشمانش
ننگریستم و آوایش را نشنیدم.
چقدر دوست می داشتم بر موجی که مرا
به سوی او می خواند بنشینم، اما از خوف
آتش قهر و چاه ویل باز می گریختم.
هزاران سال گذشت و من خسته و
فرسوده از احساس ناشی از نیاز به چیزی
یا کسی که نمی شناختم اما حضورش را
و نیاز به وجودش را حس می کردم .
دیگر تحمل نداشتم.
پاهایم سست شد بر زمین زانو زدم و
گریستم. نمی دانستم چرا؟
قطره اشکی از چشمانم جاری شد و در
پیش پایم به زمین نشست. به خدا نگاهی
کردم مثل همیشه لبخندی با شکوه بر لب
داشت و مثل همیشه بی آنکه حرفی بزنم
و دردم را بگویم، می دانست.
و خدا با لبخند چنین گفت : این زن است :
وقتی با او روبرو شدی مراقب باش که او
داروی درد توست.
بدون او تو غیرکاملی.
مبادا قدرش را ندانی و حرمتش را
بشکنی که او بسیار شکننده است.
دیدگاه  •   •   •  1392/04/18 - 02:01
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
من او را آیت پروردگاریم برای تو قرار دادم.
نمی بینی که در بطن وجودش موجودی را
می پرورد؟
من آیات جمالم را در وجود او به نمایش
درآورده ام.
پس اگر تو تحمل و ظرفیت دیدار زیبایی
مطلق را نداری به چشمانش نگاه نکن،
گیسوانش را نظر میانداز و حرمت حریم
صوتش را حفظ کن تا خودم تو را مهیای این
دیدار کنم."
من اشکریزان و حیران خدا را نگریستم.
پرسیدم: "پس چرا مرا به آتش قهر و چاه
ویل تهدید کردی؟"
خدا گفت: "من؟!!!!"
فریاد زدم: "شیخ آن حرف ها را زد و تو
سکوت کردی. اگر راضی به گفته هایش
نبودی چرا حرفی نزدی؟"
خدا بازهم صبورانه و با لبخند همیشگی
گفت: "من سکوت نکردم، اما تو ترجیح
دادی صدای شیخ را بشنوی و نه آوای
مرا."
و من در گوشه ای دیدم شیخ دارد همچنان
حرفهای پیشینش را تکرار میکند
و خدا زن را آفرید و بهشت را
دیدگاه  •   •   •  1392/04/18 - 01:57
+3
binam
binam
ماه مهمانی خدا بسیار نزدیک است
آنانکه کینه دارند میبخشند
آنانکه ناامید اند امیدوار میشوند
و آنانکه گنه کارند بخشیده میشوند
خدایا
به حرمت تمامیه کسانی که دوستشان داری
این ماه رمضان را بر تمامی ما گوارا و با معرفت بگردان


آمین
دیدگاه  •   •   •  1392/04/18 - 00:25
+5
mamad-rize
mamad-rize
در CARLO
این دخترا عجب موجودات انسان نمایی هستن
دو ساعته وایسادم تو خیابون، هیچ دختری سوارم نکرد،
:/
حالا اگه ما پسرا یه دختر پیاده ببینیم محض رضای خدا
و قربة الی ا... سوارش می کردیم
بععععله دی

{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}
دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 22:17
+9
mamad-rize
mamad-rize
در CARLO
هوس سیگار کشیدن روی پشت بام
چند وقتیه به جونم افتاده
دلم میخواد به آسمون نزدیکتر بشم
دودش که اذیتت نمیکنه خدا . . . !
دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 21:54
+8
-1
mamad-rize
mamad-rize
در CARLO
ﯾﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺖ :
ﯾﻪ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﮕﻮﻭﻭ ﻗﻠﺒﻢ ﺑﻠﺮﺯﻩ . . .
ﻣﻨﻢ ﮔﻔﺘﻢ :
ﺑﺎﺑﺎﺕ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺗﻪ !
ﺧﯿﻠﯽ ﻟﺮﺯﯾﺪ ﺳﮑﺘﻪ ﮐﺮﺭﺭﺭﺩ . . .
ﺧﺪﺍ ﺭﻓﺘﮕﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﺑﯿﺎﺍﺍﻣﺮﺯﻩ . . .
ﻫﯿﭽﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﻻﻥ ﺑﺎﮐﺴﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ !
ﻭ ﺁﻣﺎﺩﮔﻲ ﺧﻮﺩﻣﻮ ﻭﺍﺳﻪ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﺧﺎﺹ ﺷﺪﻥ ﺍﻋﻼﻡ ﻣﻴﮑﻨﻢ !
3 دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 21:37
+8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ