یافتن پست: #خشک

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
نقش یک درخــــت خشک را در زنـــدگی بازی میکنم

نمیدانم که باید چشم انتظار بهــــــار باشم

یا هیزم شکن پیر
دیدگاه  •   •   •  1392/06/16 - 17:16
+1
nazli
nazli
حکایت آغوشی که سرد شد؛
لبخندی که خشک شد؛
و اشکی که فرو ریخت
حکایت دردهایی که به هیچکس نباید در موردشون چیزی گفت.
حکایت چشمانی که همیشه خیس هستن و باید پنهونشون کنم.
حکایت تمام حرفهای ناگفته ای که باید فرو بدم
حکایت اینهمه غمی که داره روی هم تلنبار میشه و انگار حکمتیه که هیچوقت تموم نشه.
حکایت خشمی که نمیتونم فریادشون کنم.
حکایت بغضی که نمی[!]
حکایت من که باید تنها با این همه مشکل ریز و درشت دست و پنجه نرم کنم.
و مهم تر از همه حکایت تویی که دیگر نمیشناسمت
دیدگاه  •   •   •  1392/06/14 - 23:37
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺷﻠﻮﺍﺭ ﻟﯽ ﭼﯿﺴﺖ ؟؟؟
.
.
....
.
.
.
.
.
.
. ﺷﻠﻮﺍﺭ ﻟﯽ ﻣﺎﺩﻩﺍﯾﺴﺖ ﺗﻮﻫﻢﺯﺍ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﻣﺮﻭﺭ ﺯﻣﺎﻥ
ﮔﺸﺎﺩ
ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﭼﺎﺭ ﺗﻮﻫﻢ " ﺧﻮﺩﻻﻏﺮﭘﻨﺪﺍﺭﯼ"
ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.
ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺗﻮﻫﻢ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺷﺪﻩ ﺗﻮﺳﻂ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺩﻩ
ﮐﺎﻓﯽ ﺍﺳﺖ
ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺸﻮﯾﯿﺪ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺧﺸﮏ ﺷﺪ ﺑﺮﺍﯼ
ﭘﻮﺷﯿﺪﻧﺶ ﺗﻼﺵ
ﮐﻨﯿﺪ . ﺁﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﺿﺎﯾﻊ ﻣﯽﺷﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﻧﮕﻮ ..........
:))
دیدگاه  •   •   •  1392/06/12 - 19:13
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
شنیدم با کلاس شدی ... :D حموم نمی‏روی و قرص چرک‏خشک کن میخوری !
دیدگاه  •   •   •  1392/06/12 - 15:38
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



پیکر تراشی درختان خشکیده در تبریز......


دیدگاه  •   •   •  1392/06/11 - 18:12
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه روزایی دلم غریبی میکنه...!
گیرِ خاطراتیِ که روی بند دل گیره زدم...!
تا خشک بشه..!
تا ذخیره ی روزای ِبارونی بشه...!
روزایی که دستم به جایی
به بودنی....
بند نیست!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/10 - 22:26
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

چشمای منتظر به پیچ جاده دلهره های دل پاک و ساده پنجره ی باز و غروب پاییز نم نم بارون تو خیابون خیس یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من می کوبه سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده برام یه یادگاریه جز اون چیزی نمونده چشمای منتظر به پیچ جاده دلهره های دل پاک وساده پنجره ی باز و غروب پاییز نم نم بارون تو خیابون خیس تو ذهن کوچه های آشنایی پر شده از پاییز تن طلائی تو نیستی و وجودم و گرفته شاخهء خشک پیچک تنهایی

دیدگاه  •   •   •  1392/06/10 - 21:43
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مامان :برو ببین گلها خشک نشدن؟
من :نه بابا دیشب بهشون اب دادم
مامان :به گلها هرروز باید اب داد
من :نه اتفاقا میپوسن
مامان :نمیپوسن برو بهشون اب بده
من :حالا بعدا
مامان :میشه بری ۲دقیقه گمشی؟ منو بابات میخوایم خصوصی حرف بزنیم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/10 - 18:10
+2
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


جواب ایرانی ها به اس ام اس یه ناشناس : دهه پنجاهی: حتما” اشتباه فرستاده دهه شصتی بعد چند بارتکرار: شما؟ دهه هفتادی:هنوز عرقه پیام خشک نشده u؟ دهه هشتادی: کدوم یکی هستی؟ اینطور پیش بره نودی ها شماره ناشناس ندارن ! {-11-}


دیدگاه  •   •   •  1392/06/10 - 12:14
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آخرین قراری که با هم گذاشتیم
این بود:
دیگر سر راه هم
"سبز" نشویم

دیروز زیر باران
اتفاقی به هم برخوردیم

سبزتر از همیشه دیدمت

اما من همچنان
پای قولم هستم.¸¸.♥•*¨`•.¸¸♥.•*¨`•♥.¸¸.♥•*¨`•.¸¸♥.•*¨`•♥
چرا که بعد از رفتنت
خشکیدم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 21:25
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ