یافتن پست: #خنده

مهسا
مهسا
سلـــــــــــــــــــام به همـــگـــــــــــــــی{-7-}{-26-}{-32-}{-45-}{-21-}{-17-}{-35-}
3 دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 21:39
+6
reza
reza
عطر نرگس، رقص باد. نغمه شوق پرستوهای شاد.خلوت گرم کبوتران
مست.نرم نرمک میرسد اینک بهار.خوش به حال روزگار. پیشاپیش سال نو مبارک و فرخنده باد
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 20:36
+1
مهسا
مهسا
خدایا کسانی را بر سر ما قرار نده که در آینده خنده هایشان با دیگران و دلتنگیهایشان برای ما بماند...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 18:54
+5
maryam
maryam
امروز تمام روز را خندیدم و خنداندم و تنها یک نفر می دانست که این خنده ها همان گریه نقاب گذاشته است ... می دانی تمام روز خندیدم ؟؟؟
دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 15:38
+5
reza
reza
نمی دانم چرا بعد از عبور از

دقیقا سیصد و هشتاد و نه شب

کماکان لحظه ها بیدار و زنده

کماکان دستها مرداد،در تب



کماکان سجده ها لبریزِ نفرین

کماکان خنده ها زهر هلاهل

تمام حرف ها نقش کف دست

به روی ماسه های خیس ساحل



دوباره چهره ها اندوه،اندوه

دوباره بغض ها فریاد،فریاد

بلندِ آسمان کوتاهِ کوتاه

دوباره خاطرات … ای داد و بیداد



تمام زندگی دور تسلسل :

دوباره،بازهم،یک بار دیگر

دوباره روی گردنهای زخمی

طناب خسته ی یک دار دیگر …
دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 14:58
+4
reza
reza
بابا یکی بی حاله
یکی مهربون و بعدشم عصبانی و حالاهم بیحال
چی به سر ما اومده
خنده چی شد
کسی اندازه من مشکل نداره
ولی شده باشه حتی به زور میخندم
دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 23:47
+2
*elnaz* *
*elnaz* *
... چه شبی بود و چه فرخنده شبی

آن شب دور که چون خواب خوش از دیده پرید

کودک قلب من این قصه ی شاد

از لبان تو شنید :

”زندگی رویا نیست

زندگی زیبایی ست

می توان

بر درختی تهی از بار ، زدن پیوندی

می توان در دل این مزرعه ی خشک و تهی بذری ریخت

می توان از میان فاصله ها را برداشت

دل من با دل تو

هر دو بیزار از این فاصله هاست “...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 20:03
+5
ronak
ronak
چقدر دوست داشتم يک نفر از من ميپرسيد
چرا نگاههايت آنقدر غمگين است؟
چرا لبخندهايت آنقدر تلخ و بي رنگ است؟
اما افسوس که هيچ کس نبود...
هميشه من بودم?من و تنهايي پر از خاطره...
آري با تو هستم!با تويي که از کنارم گذشتي
و حتي يکبار هم نپرسيدي چرا چشمهايم هميشه باراني ست...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 16:02
+2
ronak
ronak
من خسته ام از اين زندگي .
من دردميکشم وقتي خنده هايم را از سرشوق تعبير ميکنند
من ميشکنم درثانيه ثانيه اين روزها
من خم ميشوم در هرغروب بي تو
من ،من....... اين منه اواره ديگر چيز ازش نمانده است که برايت از شکستنش،
از دلگيريش از بي کسيش بگويم.
نه نه اشتباه نکن اري همه هستند اماهمه کس من تويي که بي کسم کردي
من کم اورده ام.......
دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 13:24
+4
sasan pool
sasan pool
چرا انقدر نگاهت بی قراره/چرا این خونه آرامش نداره
بگو کی زندگیتو تلخ کرده/چرا دستای تو انقدر سرده
کدوم بی رحمی رویاتو سوزونده/گه از لبخند تو چیزی نمونده
نمیزارم که چشمات خیس باشه/دارم میرم تا حالت رو به راه شه
میون این همه نا مهربونی/دارم میرم که تو عاشق بمونی
شکست این دل غمگین و تنگم/دارم میرم با یک دنیا بجنگم
جدایی از تو سخته اما میرم/میرم تا خنده هاتو پس بگیرم
حالا که بغضمون طاقت نداره/چه خوب میشه اگه بارون بباره
حلالم کن اگه که گریه کردم/دعا کن کم نیارم بر نگردم
از امشب با خیالت همنشینم/دعا کن خوابتو هر شب ببینم
نمی دونی که قبل از رفتن من/چه مردایی رفتن برنگشتن
چشای خیلی ها از عشق تر شد/دلاشون به خدا نزدیک تر شد
من هم باید برم طاقت ندارم/دیگه خواب خوش و راحت ندارم
تو هم هرشب بشین ماه و نگاه کن/برای حال و روز من دعا کن
توی لشگر که لبریز از غروره/با مردی که نگاهش مثل نوره
کنار من توی دنیای دیگه/یک روز دنیا به ما تبریک میگه
{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 13:05
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ