payam65
چقدر سخته که چشمات رنگه غم باشه ولی ظاهر پر از خنده
چقدر شخته که عشقت آسمون باشه ولی آسون بگن چنده.........
ramin
خنده بر لب میزنم تا كس نداند راز من....ورنه این دنیا كه ما دیدیم خندیدن نداشت
mah3a
کی اشکات و پاک میکنه شبا که غصه داری
دست رو موهات کی میکشه وقتی منو نداری
شونه ی کی مرحم هق هقت میشه دوباره
از کی بهونه میگیری شبای بی ستاره
برگ ریزونای پائیز کی چشم به رات نشسته
از جلو پات جمع میکنه برگهای زرد و خسته
کی منتظر میمونه حتی شبای یلدا
تا خنده رو لبات بیاد شب برسه به فردا
کی ازسرود بارون قصه برات میسازه
از عاشقی میخونه وقتی که راه درازه
کی از ستاره بارون چشماشو هم میزاره
نکنه ستاره ای بیاد و یاد تو رو نیاره
نکنه ستاره ای بیاد و یاد تو رو نیاره
payam
ساچلارينا بنزتميشم گئجه مي گل اوزاق گزمه يانيما سئوگيليم دوداغيندا ايتيرميشم سؤزومو گولوشونله جانيمي آل سئوگيليم شبم را به گيسويت تشبيه كردم دورنرو بيا پيشم سوگليم در لبهايت حرفم را گم كرده ام با خنده ات جانم را بگير سوگليم
siavash
یکی از دوستان که مدتی پیش به عنوان مدرس در یکی از دانشگاه ها مشغول به کار شده بود از خاطرات دوران تدریسش نقل میکرد:
سر یکی از کلاس هایم توی دانشگاه ، دختری بود که دو ، سه جلسه اول ،ده دقیقه مانده بود کلاس تموم بشه ، زیپ کوله اش رو میکشید و میگفت :
استاد ! خسته نباشید !!!
البته من هم به شیوه همه استاد های دیگه به درس دادن ادامه میدادم و توجهی نمی کردم!
یه روز اواخر کلاس زیر چشمی میپاییدمش ! به محض این که دستش رفت سمت کوله ، گفتم :
خانوم !!! زیپتو نکش هنوز کارم تموم نشده !!!!!
همه کلاس منفجر شدن از خنده ،
نتیجه این کار این بود که دیگه هیچ وقت سر کلاس بلبل زبونی نکرد!!!!
هیچ وقت هم دیگه با اون کوله ندیدمش توی دانشگاه !!!