یافتن پست: #خنده

☺SAEED☻
☺SAEED☻
زندگی کوتاه تر از آن است که به خصومت بگذرد.. قلبها گرامی تر از آنند که بشکنند.. آنچه از روزگار بدست می آید با خنده نمی ماند و آنچه از دست برود با گریه جبران نمیشود.. فردا خورشید طلوع خواهد کرد "حتی اگر ما نباشیم"
دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 18:32
+5
☺SAEED☻
☺SAEED☻
زندگی به شرط خنده
زوریییییییییییییییییییییییییییییییی :)
دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 18:12
+4
مهسا
مهسا
به دوران کودکیت برگرد
کودک که بودی از زندگی چه میدانستی؟
نگاهت معصوم و خندهای کودکانه ات از ته دل
بزرگترین دلخوشیهایت داشتن اسباب بازی دوستت،پوشیدن گفش بزرگترها
و حتی خوردن یک تکه کوچک شکلات
بچه که بودی حسادت،کینه و نفرت در قلب کوچکت جایی نداشت
دوست داشتنت پاک و بی ریا
بخشیدنت با رضایت
چاره ی ناراحتی ات یک لحظه گریستن
و این پایان تمام کدورتها بود
می خندیدی و در دنیای خودت غرق می شدی!
چه شد؟ بزرگ شدی...؟!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 16:56
+8
مهسا
مهسا
نقـﺎﺵ ﺑـﺎﺷﯽ! ﭼـﻘﺪﺭ ﻣﯽ ﮔﯿـﺮﯼ..ﺑﯿﺎﯾﯽ ﻭ
ﺻﻔﺤﻪ ﻫﺎﯼ ﺳﯿﺎﻩ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﺭﻧﮓ ﮐﻨﯽ؟ ﺑـﻌـﺪ ﺑـﺮﺍﯼ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺍﺗﺎﻕ ﺩﻟﻢ

ﯾـﮏ ﺭﻭﺯ ﺁﻓﺘﺎﺑﯽ ﺑﮑﺸﯽ ﮐﻪ ﻧــــﻮﺭ ﺁﻓﺘـــﺎﺏ ﺗﺎ ﻣﯿـﺎﻧـﮥ ﺍﺗﺎﻕ ﺁﻣــــﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ...
ﺭﺍﺳﺘﯽ ﻣﻦ ﺭﻭﯼ ﺻﻮﺭﺗــﻢ ﯾﮏ ﺧﻨﺪﻩ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻡ

ﻧـﺮﺥِﺧﻨﺪﻩ ﮐﻪ ﮔﺮﺍﻥ ﻧﯿﺴــــﺖ؟؟
دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 16:19
+6
مهسا
مهسا
زندگی درک همین امروز است
ظرف دیروز پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز دریغ کردی
آخرین فرصت همراهی ماست .
دیدگاه  •   •   •  1390/12/23 - 17:38
+7
*elnaz* *
*elnaz* *
تو اتوبان داشتم با ۱۶۰ تا سرعت میرفتم ، کنترل نامحسوس ناغافل خفتم کرد ، زدم کنار، طرف گفت : کارت ماشین گواهینامه ، مدارک رو بش دادم گفت : این گواهینامته ؟ گفتم پَ نه پَ این علامت مخصوص حاکم بزرگ می تی کمانه ،احترام هم نمیخواد بذاری، فقط جانه هرکی دوست داری مارو بیخیال شو ! یه لبخنده ناجوری زد گفت : این که اعتبارش تموم شده ، تمدیش نکردی ، نه ؟ گفتم چی ؟ گواهی نامه رو میگی ؟ گفت پَ نه پَ علامت مخصوص حاکم بزرگو میگم ، حاکم بزرگ پاشو مهر نکرده ! جناب سروان بشینید کناره آقای می تی کمان ، ماشین رو ببرید پارکینگ !
دیدگاه  •   •   •  1390/12/23 - 15:16
+3
*elnaz* *
*elnaz* *
سر کلاس زبان خارجه استاد از رفیقم چیزی پرسیده که باید به انگلیسی جوابشو میداده.

چند ثانیه طول کشید واون همون طور که داشت فکر می‌کرد با خنده گفت :

....loading, please wait
دیدگاه  •   •   •  1390/12/23 - 15:03
+1
maryam
maryam
سنگسارم می کند

لبخندهای ماسیده ات

درون قاب...

گلویم را فشار می دهد

هجوم نبودنهایت ...

میخواهم از تو بنویسم

دهانم پر از حرفهای نا گفته است

اما حیف که با دهان پر...

نمی شود حرف زد!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/23 - 14:50
+2
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
صبر کن عشق زمین گیر شود بعد برو
یا دل ازدیدن تو سیر شود بعد برو
ای کبوتر به کجا؟ قدر دگر صبر بکن
آسمان پای پرت پیر شود بعد برو
نازنینم تو اگر گریه کنی بغض من نیز می شکند
خنده کن عشق زمین گیر شود بعد برو
یک نفر حسرت لبخند تو را میدارد
صبر کن گریه به زنجیر شود بعد برو
خواب دیدی شبی از راه سوارت آمد
باش ای نازنین خواب تو تعبیر شود بعد برو ...
2 دیدگاه  •   •   •  1390/12/23 - 14:23
+7
mehdy
mehdy
شیشه ای می شکند یک نفر می پرسد....چرا شیشه شکست؟



مادرمی گوید.....شاید این رفع بلاست!



یک نفرزمزمه کرد...بادسردوحشی مثل یک کودک شیطان آمد.



شیشه ی پنجره رازود شکست.



کاش امشب که دلم مثل آن شیشه ی مغرور شکست عابری خنده کنان می آمد...



تکه ای ازآن رابر می داشت



مرهمی بردل تنگم می شد.......



اما امشب دیدم...



هیچ کس هیچ نگفت غصه ام رانشنید....



از خودم می پرسم آیا ارزش قلب من



ازشیشه ی پنجره هم کمتراست؟
دیدگاه  •   •   •  1390/12/23 - 13:28
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ