یافتن پست: #خواهرم

AmirAli
AmirAli
 خواهرم دوستشو آورده خونه. مامانم هیچی نگفت
 حالا همین دختره رو اگه من آورده بودم…. واویلا بود
همیشه بین بچه ها فرق میذارن بعد می گن نه همشون یه اندازه برامون عزیزن
مادر من انقد تفاوت قائل نشو
دیدگاه  •   •   •  1392/08/24 - 12:53
+6
محمدحسین بیت حردان
محمدحسین بیت حردان
سلام علکیم بردوستان
اول سلام می کنم به خواهرم نگار خانم وبعد بر دوستم محمد مهدی  امید وارم که حالت خوب باشد
دیدگاه  •   •   •  1392/08/23 - 12:15
+2
alireza
alireza
حسین پرچم خیمه عباس را پاییین اورد  و با زبان بی زبونی به خواهرش  زینب گفت لباس اسارت بپوش خواهرم چون  دیگر علمدارم نمیاد.یا علمدار کربلا


  1. کمک همه کن تا هرچی میخان بدست بیارن

دیدگاه  •   •   •  1392/08/22 - 15:38
+4
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
ﺗﻮ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺑﻮﺩﻡ ﭘﺴﺮﻩ میخواست ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺑﺪﻩ
ﯾﻬﻬﻬﻮ ﭘﯿﺮﺯﻧﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮔﻔﺖ : ﺧﺠﺎﻟﺖ ﺑﮑﺶ ﺍﯾﻦ ﺟﺎﯼ
ﺧﻮﺍﻫﺮﺗﻪ …. ﭘﺴﺮﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺧﻮﺍﻫﺮﻣﻮ
ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷته باشم؟؟ {-33-}
دیدگاه  •   •   •  1392/08/17 - 13:14
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
هفته پیش زن داییم تو سوپ خامه ریخته بود خیلی خوشمزه شده بود
اومدیم خونه خواهرم سوپ درست کرد
خواست مثلن روی زن داییمو کم کنه تو سوپ خامه شکلاتی ریخته !
اینجا بیمارستان خاتم الانبیاء -
آخرین ویرایش توسط NEGAR1992 در [1392/07/25 - 21:25]
دیدگاه  •   •   •  1392/07/25 - 21:20
+4
بهناز جوجو
بهناز جوجو

بزرگترین استرس زندگی یه پسر زمانیه که بخواد بره خواستگاری یه دختری که 1 خواهرم داشته باشه اصلا اگه خواهره خوشگلتر باشه چی ؟ اگه دوتا باشن که سکته میکنه تا اونجا {-38-}

دیدگاه  •   •   •  1392/07/23 - 17:56
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
با خواهرم دعوام شد و بزن بزن …

چنگ انداختم تو صورتش یه دفه داد زد مامااااان این وحشیو از کجا آوردین؟؟؟

مامانمم گفت به بابات گفتم برو پرورشگاه بچه بیار رفت باغ وحش اینو آورد!!!

من:|

من:|
دیدگاه  •   •   •  1392/07/22 - 20:50
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
توی ایستگاه مترو بودم؛یه پسره میخواست به یه دختره شماره
بده،یهــو یه پیرزنه برگشت بهش گفت:
خجالت بکش! این جای خواهرته!
پسره هم گفت:
من نباید شمارۀ خواهرمو داشته باشم؟
دیدگاه  •   •   •  1392/07/17 - 21:10
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
زن همسایه هر روز خوشبختی اش را
با صدای النگوهایش نشانم می دهد
دوستم با رنگ لب هایش
که با هر بوسه کمرنگ تر
خواهرم
با زیبایی غمگینش
که پشت هفت پرده پنهان مانده است
حالا چقدر می توانم
لای خوشبختی های مختلف دنبال خودم بگردم
به سکوتی که لای چین پرده ها مرتب نشته است
به مدادی تراشیده، کاغذی سپید
به
صدای پیر آوازخوانی دوره گرد
به چند عاشقانه ی قدیمی بی مجوز
و دستمالی که تاب هق هقم را بیاورد.
دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 21:08
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺷﻮﻫﺮ : ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﺁﯾﺎ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ؟
ﺯﻥ : ﻧﻪ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﺯﻥ : ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﺮﺩ؟
ﺷﻮﻫﺮ : ﻧﻪ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺧﻮﺍﻫﺮﺕ , ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
مردا همچین موجودات وفاداری هستن
دیدگاه  •   •   •  1392/06/18 - 19:32
صفحات: 3 4 5 6 7 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ