یافتن پست: #خواهرم

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به نقل از دوستان

چند وقت پيش تولدم بود
جشن گرفته بوديم دختر خواهرم 4 سالشه گفت دايي
 امین ميخوام به مناسبت تولدت برات شعر بخونم اين شعر تقديم به تو
قيافه من در اون لحظه: ^_^
گفتم بخون دايي
گفت:
سلام سلام عزيزم
گوساله تميزم
دمبت سفيد و آبي
پشکل نريز رو قالي


من :|
خواهر زاده ام ^_^
خونواده : =))))


 
دیدگاه  •   •   •  1392/06/10 - 22:31
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

یاد دارم یک غروب سرد سرد
می‌گذشت از
کوچه‌مان یک دوره گرد دوره گردم.. دار قالی می‌خرم دسته دوم، جنس عالی می‌خرم گر نداری کوزه خالی می‌خرم کاسه و ظرف سفالی می‌خرم اشک در چشمان بابا حلقه بست عاقبت آهی زد و بغضش شکست اول سال است و نان در خانه نیست ای خدا شکرت، ولی این زندگی است؟ سوختم، دیدم که بابا پیر بود خواهر کوچکترم دلگیر بود بوی نان تازه هوشم را ربود اتفاقا مادرم هم روزه بود خم شده آن قامت افراشته دست خوش رنگش ترک برداشته مشکل ما درد نان تنها نبود فکر می‌کردم خدا آنجا نبود باز آواز درشت دوره‌گرد پرده اندیشه‌ام را پاره کرد: دوره گردم ..دار قالی می‌خرم دسته دوم جنس عالی می‌خرم خواهرم بی روسری بیرون دوید آی آقا، سفره خالی می‌خری؟؟؟ آی آقا، سفره خالی می‌خری؟؟؟
اثری از زنده یاد قیصر امین پور

آخرین ویرایش توسط A-Sh-F در [1392/05/28 - 22:00]
دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 21:59
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
داشتم با خواهرم تلفنی حرف میزدم ، بچه هاش هی‌ میومدن از هم شکایت میکردن

خواهرم ام برگشت بهشون گفت : دارم تلفن حرف میزنم ، برین همدیگه رو بزنین
دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 17:33
+4
xroyal54
xroyal54
سلامتی پسر موتورسواری که کلاه کاسکتش رو داد دوست دخترش سرش تا

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.اگه دوست دخترای دیگش دیدن بگه خواهرم بوده..
دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 21:31
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من و خواهرم برنامه ریختیم از این به بعد سر سفره شام و ناهار
از پدر و مادرای مردم تعریف کنیم
قبل اینکه مامان بابامون از بچه‌های مردم تعریف کنن !:| :|
والا به قرعان :| :|
دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 16:05
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در SMS
به سلامتیه موتور سواری که کلاه کاسکتشو داد به دوست دخترش

تا اگه بقیه دوست دختراش دیدنش بتونه بگه خواهرم بود:|
6 دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 17:50
+5
*elnaz* *
*elnaz* *
گلهاش توی دستش بود,نشسته بود لب جدول
 رفتم نشستم کنارش
 گفتم:برای چی نمیری گلات رو بفروشی؟
 گفت:بفروشم که چی؟
 تا دیروز میفروختم که با پولش ابجیمو ببرم دکتر
 دیشب حالش بد شد و مرد
 با گریه گفت:تو میخواستی گل بخری؟
 گفتم:بخرم که چی؟
 تا دیروز میخریدم برای عشقم
 امروز فهمیدم باید فراموشش کنم…!
 اشکاشو که پاک کرد,یه گل بهم داد
 با مردونگی گفت:بگیر
 باید از نو شروع کرد
 تو بدون عشقت,من بدون خواهرم…!.. 

دیدگاه  •   •   •  1392/05/14 - 00:47
+4
saman
saman
در CARLO
پسره به دختری که تازه باهاش دوست شده بود میگه :

امروز وقت داری بیای خونمون؟

دختره : مامانم نمیذاره با چه بهونه ای بیام؟

پسره : بگو میخوام برم استخر...

دختره اومد خونه دوست پسرش

پسره : تو که اومدی استخر مثلا باید موهات خیس باشن،برو تو حموم موهاتو خیس کن!

وقتی دختره میره حموم،پسره به دوستاش زنگ میزنه...

پسره و دوستاش یکی یکی...

این آخری که رفت حموم ، نه یک ساعت نه دو ساعت ، موند تو حموم...

دیدن این دیر کرد ، رفتن حمومو یهو دیدن دختره و پسره رگ دستشونو باهم زدند و گوشه حموم افتادن و روی دیوار حموم نوشته :

نامردا خواهرم بود...

نکنید از این کارا دوست دختر شما خواهر یک بنده خداییه

شایدم اصلا برادر نداره تکه این اصلا مهم نیست

شاید دختره خره احمقه نمیفهمه چه آینده ای در انتظارشه ولی شما نکنید{-13-}
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 15:56
+4
saman
saman
در CARLO
 با خواهرم رفتم خرید، 3 تا روسری برداشته میگه کدوم قشنگتره؟!!! 

من گفتم سرخابیه، سرخابیو گذاشته زمین میگه از بین این بنفشه و آبیه


 کدوم؟!!! گفتم آبیه!!! بنفشه رو گرفت سمت فروشنده گفت اینو 


میخوام...

 من{-16-}

خواهرم{-7-}

 کلا فک کنم به روش حذفی نظر خواهی میکنه!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 13:10
+2
saman
saman
در CARLO
داشتم برای امتحان دانشگاه ، تو خونه تقلب مینوشتم ، خواهرم به مامانم به شوخی گفت : ببین داره چیکار میکنه ؟؟ تقلب مینویسه ...!!!!
.
مامانم موند چی بگه ، اومد تقلبو پاره کردو گفت : ما تو این خونه نماز میخونیم......!!
1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/6 - 15:34
+4
صفحات: 4 5 6 7 8 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ