♥ نگار ♥
تو را ترک کرده ام!
خلاصه خیلی فرق کرده ام
با روز آخرین دیدار!
دیگر حتی با احتیاط
بیشتری دل می بندم!
اما الان حس خوبی دارم از نبودنت!
شبیه دست فروبردن در جیب گرم
پالتوی پارسال و پیدا کردن یک نخ سیگار
♥ نگار ♥
دور هم نشسته بودیم
داییم گفت : من 80 تا نهال پرتقال دارم هر وقت مُردم
20 تاشو میدم به علیرضا (یکی از گودزیلاهاش)
20تاهم میدم به امیر حسین(اون یکی گودزیلاش) 40 تا هم میدم به خانمم!
امیر حسین هم فورا گفت هر وقت مامان هم مُرد ، 20تاش واسه من 20 تاش هم میرسه به داداشم!
بیچاره داییم به طور خیلی زیبا تو افق های بیکران محوشد!
فک و فامیله جاه طلبی داریما!!