چشم سیاه جاان من
تو با چشمانت هم دلخوشم میکنی
هم دیوانه و سرگردانم میکنی

****
چاوه ره ش گییییان
تو هه م دل خوشم ئه که ی
هه م سه ر گه رندانم ئه کی

او به دنبال تو...
تو در قله‌های خواه و نخواه خواست من خواستنی تر می‌شودی ولی خواه و ناخواه خواهشت خاص اوست...
و من خواهشم خاش خشت است
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خودمم نفهمیدم چی شد به ما متن دپ نیومده
دیدین کیمیا رو هم با عینک پیر کردن؟

برای همه خوب باش
اونکه فهمید همیشه کنارته و بیادت …
اونکه نفهمید یه روز میفهمه که دیره و فقط دلش برای خوبیات تنگ میشه

دختر عموم شیمی میخونه. دیروز خونشون بودیم. بحث رفت سر پرحرفی و اینا.
این دختر عموی ما هم اومد چیزی بگه گفت:

ببینید خدا توی مولکول آب دو تا هیدروژن قرار داده و یک اکسیژن. یعنی دو بشنو و یکی بگو.


منم هنوز ربطشو نفهمیدم

یعنی هیدروژن به حس شنوایی ربط خاصی میتونه داشته باشه؟؟؟؟؟


از عوارض زیاد شیمی خوندنه دیگه...آدم هذیون میگه

دلم برای مداد سفید میسوزد.....!!!!‌
ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻡ ﺁﺧﺮ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻡ
ﮐﺎﺭﺑﺮﺩ ﻣﺪﺍﺩ ﺳﻔﯿﺪ در ﺟﻌﺒﻪ ﻣﺪﺍﺩ ﺭﻧﮕﯽ
چه ﺑﻮﺩ؟
ﺷﺎﯾﺪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ !!
ﻣﺜﻞ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﺁﺩمها ....
ﺑﻪ ﺟﺮﻡ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺭﻧﮓ ﻧﺪﺍﺭند ﻭ ﺧﺎلصند...

. دیگر آن دیوانه ی بی تاب سابق نیستم
توبه کردم از گناه عشق،! عاشق نیستم

شیشه بودم، سنگ ها اما نفهمیدند من
فرق دارم با همه، آیینه ی دق نیستم

صاف و ساده بودنم را هیچ کس باور نکرد
خالیم از هر سیاست ،من "مصدق" نیستم!

دور باید شد از این "خاکِ غریبِ" لعنتی
صبر کن "سهراب"جان، من توی قایق نیستم!

آه دنیا خسته ام از زندگی آنقدر که
با ادامه دادانش دیگر موافق نیستم

بغض دارم، بغض یعنی مرگ! اما گریه نه...
شاعری مغرور هستم، اهل هق هق نیستم

می شود فهمید از حال خرابم، ذره ای
دیگر آن دیوانه ی بی تاب سابق نیستم.....

براش اس ام اس فرستادم : دلم برات تنگ شده
جواب داد : كمتر بهم فكر كن تا دلتنگ نشی
اونشب تا صبح گریه كردم نه به خاطر بی علاقه بودنش نسبت به من !
برای اینكه اصلاً نفهمید دلتنگی دست خودم نبود وگرنه به جای كمتر هیچوقت بهش فكر نمیكردم

دلتنگی یعنی:
یک شب دل ات بماند روی دستت
و نفهمی چطور میتوانی …
بدون او
آرامش کنی