ronak
گاهی فرار می کنمـــــــــــ
از فکر کردن به تو
مثل رد کردن آهــــــــــنگی که
خیلی دوستش دارمــــــــــــــــــــ ...
ronak
میخواهم بدهم دنیــــا را تنگ کننـــد...
به اندازه آغـــــوش تــــــو
تـا وقتــــی به آغوشـــت میرســـم !
بدانمــ تمام دنیـــا در آغوش مــن اسـت
sara
هوا خیلی غبار آلود است!...
گرگ را از سگ نمی توان تشخیص داد!...
هنگامی گرگ را می شناسیم که دریده شده ایم!...
شاهین
در یكی از دانشگاههای تورنتو مد شده بود دخترها وقتی میرفتن تو دستشویی، بعد از آرایش کردن آئینه رو میبوسیدن تا جای رژ لب شون روی آئینه دستشویی بمونه. مستخدم بیچاره از بس جای رژ لب پاک کرده بود خسته شده بود. برای همین موضوع رو با رئیس دانشگاه در میون گذاشت. فردای اون روز رئیس دانشگاه تمام دخترها رو جمع كرد جلوی دستشویی و گفت: کسانیکه که این کار رو میکنن خیلی برای مستخدم ایجاد زحمت میکنن. حالا برای اینکه شما ببینین پاک کردن جای رژ لب چقدر سخته، یه بار جلوتون پاک میکنه. مستخدم با آرامش کامل رفت دستمال رو فرو کرد تو آب توالت فرنگی وقتی دستمال خیس شد، شروع کرد به پاک کردن آینه و از اون به بعد دیگه هیچکس آیینه رو نبوسید...!
Mitra Mohebbi
خیلی وقت ها به ناچار از چیزهایی که دوستشان داشتیم ، دل کندیم و جدا شدیم! حال ببین چقدر در این مصیبت حرفه ای هستیم که جدایی نادر از سیمینمان ، درکل دنیا اسکار می برد!
payam65
دوستان یکی میتونه بگه هدف از ساخت این سایت چی هست؟