یه وقتایی ...
یه کسایی ...
یه جورایی ...
یه جورای ناجوری !
دلتو میشکونن !
... غرورتو له میكنن !
احساساتتو لگدمال میکنن !
اما حتی...
اونقد مرام ندارن...
که فقط بگن : متأسفم
اینجور وقتاست که شک میکنی !
به هرچی آدمیت تعریف شده یا نشده !
ولی باید به خودت بگی شک نکن عزیزم...
سادگی زیاد همیشه ضربه میزنه...

همسر: چکار میکنی بعد اینکه من بمیرم؟ میری زن دیگه میگیری؟
شوهر: قطعا نه!
همسر: چرا نه؟ دوست نداری دوباره متاهل بشی؟
شوهر: خوب معلومه که میخوام
همسر: خوب چرا پس نمیخوای دوباره ازدواج کنی؟
شوهر: باشه باشه دوباره ازدواج میکنم
همسر: ازدواج میکنی واقعا؟
شوهر: ……!؟
همسر: یعنی تو همین خونمون باهاش زندگی میکنی؟
شوهر: البته خوب اینجا خونه خوب و بزرگیه
همسر: بهش اجازه هم میدی ماشینم رو برونه؟
شوهر: احتمال زیاد، خوب ماشین نو هست دیگه
همسر: ع[!]ای من رو هم با ع[!]اش عوض میکنی؟
شوهر: اگر جای مناسبی باشه چرا که نه؟
همسر: جواهراتم رو هم بهش میدی؟
شوهر: مطمئنم که اون جواهرات مخصوص خودش رو طلب میکنه
همسر: یعنی کفشم رو هم میپوشه؟
شوهر: نه سایزش ۳۸ هست
همسر: [سکوت]
شوهر: [گند زدم!]

امشبو کاش بودی ................. دارم دیوونه میشم .....
کجایی که باز ببینی عشقت بهم ریخته .
فقط برا چند لحظه میومدی ........................
بخدا به همین چند لحظه هم راضیم .
بیای وایستی روبروم . تو چشام زل بزنی و بگی دیوونه مگه نگفتم گریه بهت نمیاد
و من باز غرق شم تو چشات ...........................................
و باز مثل اون روزا به دروغ بگی : بخند تا دنیای من زیباتر بشه . آخه تو دنیای منی
میدونی عاشق این جمله ت بودم .
بیا لامصب . بیا و باز به دروغ تکرارش کن

در و دیوار خانه جا / به در و دیوارِ خانهبینیویشتم تی اسمه ای بانو / اسم تورا نوشتم بانومی ویجا وا یاد بیگیری / باید پیش من یاد بگیریعاشقی راه و رسمه ای بانو / راه و رسم عاشقی را بانوبانو بانو نَوا بُوستـَن می دوشمن / بانو بانو دشمن من نشوبانو بانو می کوچی دیلا نشکن / بانو بانو دل کوچکم را نشکنان دیله دیل خیال نوکون کوشتنی یه / این دل است دل خیال نکن که کشتنی ستبدار اونه قدرا کی دوست داشتنی یه / قدرش را بدان که دوست داشتنی ست

همیشه اخطار ها زنگ ندارد   گاهی سکوت اخرین اخطار است ...........

فقط برای خودم هستم  مـــن...!     

  خودِ خودمـــــــــ ـ ـ ـ ...     

 نه زیبایم و نه عروسکی و نه محتــــــاج نگاهی...!    

  برای تو که صورتــ ـــهای رنگ شده را می پرستـــی  

    نه سیرتــــــ آدمها را ،      هیــــــچ ندارمــــــ...  

    راهت را بگیر و برو......      حوالی من٬ توقفـــ ممنـــــــــوع استـــ

امروز به معنای واقعی کمبود یک مرد رو تو زندگیم احساس کردم
.
.
.
.کمبود دست های محکم و قوی و مردونه اش رو
.
.
.
.لامصب در شیشه مربا باز نمیشد!!)))))))))))))))))))
هر چی گفتی خودتی
عمه هم ندارم

انقدر دوست دارم وقتی یه چیزی از دستم میفته بگم "اوووپس!"ولی همیشه اونموقع هول میشم میگم "یا ابالفضل"...! )))

بـچـه کـه بـودم هـروقـت مـی رفـتـم آپـارتـمـان عـمـه م ایـنـا چنـد دقــیـقـه زل مـی زدم بـه چـراغـهـای راه پـلـه شـون بـعـد خـامـوش مـیـــشـد....
تـا هـفـتـه پـیـش فـکـر مـی کردم یـه قـدرت خـاص دارم , وقـتـی فـهـمـیـدم تـایـمـر داره کـمـرم شـکـسـت!!!
خـداااااااااااا میـشـنوی صـدااامـو???