یافتن پست: #دار

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه بار عاشق شده بودم و شکست عشقی بدی خورده بودم!

واسه همین رفتم تو اتاق و درو رو خودم بستم…

بعد از یه ساعت صدام کردن که بیا شام بخور داره سرد میشه !

گفتم: من دیگه هیچی نمیخورم ، میخوام بمیــــــــرم

گفتن : شام ماکارونیه ، ته دیگ سیب زمینی هم داره که دوس داری

یعنی اونو بیشتر از ماکارونی دوست داشتی؟!

نامردا نقطه ضعفِ منو پیدا کرده بودن ..!
دیدگاه  •   •   •  1394/03/28 - 17:35
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥






مره زنجیر هاکنین . . . بر سر بازار بورین


""مرا قفل و زنجیر کنید و به بازار ببرید"" 


هر کی بوته وه کیه . . . بویین که مجنون بیمو


""هر کسی که گفت این کیه بگید که مجنون اومده"" 


عشق لیلا ره بوین . . . با چشم پر خون بیمو


""عشق لیلا رو ببین که با چشم گریون اومده"" 


امشو اگه نی . . . کیجا


""امشب اگه نیای...دختر"" 


مه دله ورنی . . . کیجا


""دل منو میبری...دختر"" 


من حال ندارمه . . . کیجا


""من حال ندارم...دختر"" 


عشق تو دارمه . . . کیجا


""عشق تو رو دارم...کیجا"" 


خداوندا مره ریکا چه کردی . . . اسیر همسایه کیجا چه کردی


""ای خدا منو چرا پسر اف[!]...چرا اسیر دختر همسایه کردی"" 


اسیر همسایه . . . اسیر همسایه . . . کیجا بییمه


""اسیر دختر همسایه شدم"" 


نکردمه عاشقی . . . رسوا بییمه


""عاشقی نکرده و رسوا شدم"" 


جان یار تو مره . . . جان یار تو مره . . . بیمار هاکردی


""   جان یار تو منو بیمار کردی 

مه صد سال عمره . . . یکسال هاکردی

"""عمر صد سال منو یکسال کردی""" 


خروس نخون مره . . . ویشار هاکردی


""خرو س نخون منو بیدار کردی"" 


مره فکرو خیال مه یار هاکردی


""منو مشغول فکرو خیال یارم کردی""" 


هوا هوای لاره لًلٍه وا ره بیار . . . لًلٍه وا بی قراره لًلٍه وا ره بیار


""لار یک منطقه ست در شمال ب معنای هوای عالی""


 بهار ماهه هوا ره لًلٍه وا ره بیار . . . امشو ماه و ستاره لًلٍه وا ره بیار


""هوای ماه بهار (لًلٍه وا:یک ساز مازندرانی شبیه نی)را بیار ... امشب ماه و ستاره (لًلٍه وا:یک ساز مازندرانی شبیه نی) را بیار""


 مه سرزمین شماله لًلٍه وا ره بیار . . . وجین نشا چه خاره لًلٍه وا ره بیار


""سرزمین من شماله (لًلٍه وا:یک ساز مازندرانی شبیه نی) را بیار ...گرفتن علف های هرز و کاشت محصول چقدر خوبه (لًلٍه وا:یک ساز مازندرانی شبیه نی) را بیار



مه دل تنگه مه یاره لًلٍه وا ره بیار . . . مه یار مه جانه ماره لًلٍه وا ره بیار

""دلم برای یارم تنگه (لًلٍه وا:یک ساز مازندرانی شبیه نی) را بیار .... یارم مادرمه (لًلٍه وا:یک ساز مازندرانی شبیه نی) را بیار""

دیدگاه  •   •   •  1394/03/25 - 18:14
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



امیر ارسلانم میگه زن میخواد تا امشب بهم مهلت داده
دختر خوب سراغ دارین معرفی کنین:))
دیدگاه  •   •   •  1394/03/22 - 18:08
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﻣﻦ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺗﺮﺩﯾﺪﻡ،،
ﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻋﺮﺻﻪ ﺁﻏﺸﺘﻪ ﺑﻪ ﺑﻐﺾ
ﻟﺐ ﺧﻨﺪﺍﻥ ﺩﯾﺪﻡ..
ﭼﺸﻢ ﮔﺮﯾﺎﻥ ﺩﯾﺪﻡ..،،
ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﻣﺎ ..........
ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺧﻨﺪﯾﺪﻡ!!
ﺭﻣﺰ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ﺭﺍ،
ﭘﺸﺖ ﺑﯽ ﺧﻮﺍﺑﯽ ﺍﯾﻦ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻫﺎ ، ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ..!!
ﺗﻮ ﺑﻪ ﺁﻣﺎﺭ ﺯﻣﯿﻦ .."ﻣﺸﮑﻮﮐﯽ"
ﻣﻦ ﺑﻪ ﺩﻟﻬﺎﯼ ﺯﻣﯿﻦ.." ﻣﺸﮑﻮﮐﻢ"....
دیدگاه  •   •   •  1394/03/22 - 16:38
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



>>> اوه اوه اوه زیبایی - دلربایی و خوشکلی رو یکجا داره
دیدگاه  •   •   •  1394/03/22 - 16:36
+1
sami
sami
هرشب شانه میزنم موهایم را 

صبح که بیدار میشوم 

موهایم پریشان است 

من هر شب خواب سرِانگشتان تو را می بینم ! 

چنـدروزیست دستهایم را… 

با چنـد کتاب و نوشتـه,سرگرم کرده ام.. 

امــــــــــا 

گـول نمی خورنـد!! 

هیچ معجزه ایی دستهای تـو نمیشود

دیدگاه  •   •   •  1394/03/22 - 15:06
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یک شلوار سفید دوست داشتنی داشتم که یک روز ابری پوشیدمش و موقع بازگشت به خانه باران گرفت... گلی شد. و من بی خیال پی اش را نگرفتم به هوای اینکه هر وقت بشویم پاک می شود، ولی نشد... بعدها هر چه شستمش پاک نشد؛ حتی یکبار به خشکشویی دادم که بشویند ولی فایده نداشت! آقایی که توی خشکشویی کار میکرد گفت: "این لباس چِرک مرده شده!" گفت: "بعضی لکه ها دیر که شود، می میرند؛ باید تا زنده اند پاک شوند!" چرک مُرده شد... و حسرت دوباره پوشیدنش را به دلم گذاشت! بعید نیست اگر بگویم دل آدم هم کم ندارد از لباس سفید! حواست که نباشد لکه می شود؛ لکه اش می کنند! وقتی لکه شد اگر پی اش را نگیری، می شود چرک... به قول صاحب خشکشویی "لکه را تا تازه است، تا زنده است، باید شست و پاک کرد...!
.
.
داستان کوتاه: شلوار سفید
احمد شاملو
دیدگاه  •   •   •  1394/03/21 - 16:27
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من همینم..
من شبیه رویاها نیستم
نه شبیه پرنسس های دیزنی لند
من شبیه واقعیت ام
شبیه زنی که گاهی دست های خیسش را
با دامنش پاک میکند و اشک هایش را با سراستینش
نه چشمان ابی دارم
نه کفش های پاشنه بلند
همیشه موهایم بلند نیست
همیشه ناخن هایم لاک زده نیست
نگران پاک شدن رژ لبم نیستم
در حال نقاشی اینده ام هستم.
و به کسی کاری ندارم من زندگی اینده ام را می خواهم با خوبی هایم بسازم
ب همین راحتی..
من همینم.....
دیدگاه  •   •   •  1394/03/21 - 15:11
+2
محمد
محمد

آخرین بار ڪه من از تهِ دل خندیدم

 

علتش پـول نبود

 

انعڪاسِ جُوڪ هر روز نبود

 

علتش، چهره‌یِ ژولیده‌یِ یڪ دلقڪ,

 

یا زمین خوردن یڪ ڪور نبود …

 

من بهِ « من » خندیدم !

 

ڪه چو یڪ دلقڪ ِگیج

 

نقش یڪ خنده به صورت دارم و دلم میـــگرید …!


دیدگاه  •   •   •  1394/03/16 - 20:14
+2
محمد
محمد

شب ها وقتی می خوای بخوابی میبینی کسی رو نداری که بهت فکر کنه !

 

اینجاست که میفهمی برخلاف شلوغیه درونت ، چقدر تنهایی . . .

دیدگاه  •   •   •  1394/03/16 - 19:47
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ