یافتن پست: #درد

*elnaz* *
*elnaz* *
تو رو ارزو نکردم .......ته تنهایی جاده اخه حتی ارزوتم واسه من خیلی زیاده .....تو رو ارزو نکردم این یعنی ......خیلی چیزا هست تو دنیا که نمیشه کرد.................
دیدگاه  •   •   •  1392/04/13 - 00:17
+5
*elnaz* *
*elnaz* *
با همیم اما این رسیدن نیست اون که دنیامه عاشق من نیست با همیم اما پیش هم این یه تسکینه این که هم دردیم این همه تنهایی وقتی تو اینجایی وقتی میبینی بریدم این حقم نیست حق من که یه عمر با تو بودم اما با تو روز خوش ندیدم..
دیدگاه  •   •   •  1392/04/13 - 00:13
+5
saeed
saeed
دیگر ضربان قلبم را حس نمیکنم، کندترازآنی می زند که برای دم و بازدم خونی در رگهایم جریان یابد... چشمانم را بزور باز میکنم، نگاهم را میچرخانم چقدر لوله و سرم و سرنگ به این جسم بی جان وصل شده!!! صدای بوق دستگاه که نشانگر ضربان ضعیف قلب بی رمقم است را میشنوم!! چرا رهایم نمیکنید؟؟؟؟ چرا برای نفس کشیدن این میت سرگردان تلاش میکنید؟؟؟.... آزادم کنید، بگذارید روحم ازاین قفس تنگ رهایی یابد، چرا مرا با درد و رنج میخواهید؟؟ بگذارید آرامش یابم، من در طلب آرامشم...

آه که چقدر تشنه ام...خیلی.... لبهایم خشکیده است ترک آنها را از فرط تشنگی حس میکنم!!!کمی آب میخواهم ، آب ، آب،آب...اما صدای خشکیده در گلویم را کسی نمیشنود!!تنهایم تنهاتر از همیشه فقط من هستم و نفس هایی مصنوعی که آن را هم دستگاه میکشد نه جسم خودم... کاش از این تخت شکنجه نجاتم دهند، تختی که هر ثانیه جان کندنم را در آن حس میکنم...

با شما هستم سفید پوشانی که مدام گرد تختم میآیید میچرخید و به دستگاهها نگاهی می اندازید تا از زنده بودنم اطمینان یابید بگذارید بروم چرا باور نمی کنید نفس هایم با این مزخرفات بر نمیگردد.... نفسهایم را گرفته اند بر
دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 18:54
+1
saqar
saqar
در CARLO
“بلد نيستم مثل خيليا وقتي ناراحتم از دست كسي همه بديهايي كه در حقم كرده از روز ازل و بزنم تو روش بلد نيستم منت محبتهام و بذارم سر كسي كه با بي مهري آزارم ميده بلد نيستم پشت كسي حرف بزنم و بعد به خاطر منافعم جلوش دولا راست بشم بلد نيستم واسه دردام دنبال همدرد بگردم بلد نيستم از كسي گله كنم فقط بلدم فاصله بگيرم از همه وتنها و تنها تر شم ...”
دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 18:53
+3
saeed
saeed
تنهایی ریشه تمام گناهان و دردهاست....
"چوپان"
را تنهایی " دروغگو" کرد
دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 18:15
+1
saman
saman
در CARLO
امشب دوباره دلم بی صدا شکست
با گریه ای غریب و غمی آشنا شکست
تا کهکشان غرقه شدن در خیال تو
پرواز کرد و چون مرغی رها شکست
یک عمر من شکستم و با درد ساختم
اما کسی نگفت چرا بینوا شکست
ماندم میان موج غریبی ز اشک و آه
کشتی صبرم از ستم ناخدا شکست
امشب ستاره ها پی دلداری آمدند
اما ز داغ من دلشان تا خدا شکست
باز به داد دلم رسی ای کاش
امشب دوباره دلم بی صدا شکست{-59-}
1 دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 17:46
+5
NeDa
NeDa
کاش بعد از همه دلقک بازیهایم... کسی می آمد ماسک را از روی صورتم بر میداشت! میگفت... حالا از دردهایت بگو... من گوش میکنم!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 17:17
+5
saman
saman
در CARLO
اینجا من هستم؛ ، سکوتی شکسته و درهم بخاطر هر روز ندیدن تو
اینجا من هستم ؛تهی از زندگی و روزمرگی ، خالی تر از همیشه؛ با کلافی درهم و پیچ در پیچ
معنی سکوتم را با چشمانم برایت بارها فرستاده ام
اینجا من هستم با آوازی که هرگز نشنیدی
من هستم و سازی مبهم
اینجا من مانده ام تنها در پس اندوه صدای کهنه سازم
من هستم و گلی پرپر شده از عشقی کور
اینجا در شهری دور من مانده ام به انتظار هر لحظه که بیایی
در شهری خاک گرفته و غروبی تنگ ،
من هستم و سیمایی شکسته تر از همیشه
اینجا من هستم و خیال همیشگی چشمان مشکی تو. . .
حتی كلمات هم دگر از نوشتن دردهایم عاجزند
آخرین ویرایش توسط saman در [1392/04/12 - 15:23]
دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 15:12
+4
alifabregas
alifabregas
نمیدانی ...

چه دردی دارد

وقتی حالم در واژه ها هم نمی گنجد

دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 13:19
+4
mamad-rize
mamad-rize
در CARLO
تـنها چـيز با کـيفيت زنـدگـيم "#درد" بـود
کـه هـر چـقدر کـشيدم پـاره نــشد ...
دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 12:45
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ